۱- عیسی علیه السلام فرزند بهترین زنان زمانش بود.

قائم علیه السلام نیز فرزند بهترین زنان زمانش می باشد.

۲- عیسی علیه السلام در شکم مادر تکلّم کرد و تسبیح گفت. چنان که علامه مجلسی در بحار الانوار از ثعلبی از طریق اهل سنّت روایت کرده است .

قائم علیه السلام نیز در شکم مادر سخن گفته است. چنان که در روایت بانو حکیمه خاتون عمّه حضرت عسکری آمده است، در شکم مادر سوره “قدر” را قرائت کرد. (کمال الدین ۲ : ۴۲۸ )

۳- عیسی علیه السلام در گهواره سخن گفت. «قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني‏ نَبِيًّا» (مریم ۱۹: ۳۰) [كودك‏] گفت: «منم بنده خدا، به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است.

قائم علیه السلام نیز در کودکی در گهواره سخن گفت. بانو حکیمه دختر امام جواد علیهما السلام گوید: «حضرت حجّت علیه السلام بعد از ولادتش تکلّم کرد و گفت:

أَشْهَدُ أَنْ‏ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ثُمَّ صَلَّى عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ علیهم السلام  إِلَى أَنْ وَقَفَ عَلَى أَبِيه.‏ سپس درود بر امير المؤمنين و ائمّه فرستاد تا آنكه بر پدرش رسيد و زبان دركشيد.آنگاه لب فروبست تا این که روز هفتم سخن گفت و بر محمّد و امامان علیهم السلام درود فرستاد. سپس این آیه را تلاوت کردَ بسم الله الرحمن الرحيم‏ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ‏ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ‏  به نام خداوند بخشنده مهربان  و ما اراده مى‏كنيم كه بر مستضعفان زمين منّت نهاده و آنان را ائمّه و وارثين قرار دهيم و آنان‏ را متمكّن در زمين ساخته و به فرعون و هامان و لشكريان آنها آنچه كه از آن برحذر بودند بنمايانيم. (کمال الدین ۲ : ۴۲۵ و سوره قصص آیه ۵)

نیز دو کنیز امام عسکری نسیم و ماریه گویند: «چون صاحب الزمان از شکم مادر زاده شد به سجده افتاد و در حالی که زانو زده و دو انگشت سبّابه اش به سمت آسمان را بلند کرده بود سپس عطسه زد و گفت: الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله (سپاس از آن خداوندگار جهانیان است و درود بر محمّد و خاندانش باد) ظالمان پنداشته اند که حجّت الاهی باطل شدنی است اگر در سخن گفتن به ما اجازه داده شود شک و تردید زایل می گردد.» (کمال الدین ۲ : ۴۲۸)

۳- خداوند به عیسی علیه السلام در کودکی حکمت و ویژگی های نبوّت را عنایت کرد. قرآن می فرماید:  «قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني‏ نَبِيًّا» (مریم ۱۹: ۳۰) [كودك‏] گفت: «منم بنده خدا، به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است.

خداوند به قائم علیه السلام نیز در کودکی حکمت و ویژگی های امامت را آموخت. چنان که در قبل اشاره شد.

۴- خداوند متعال عیسی علیه السلام را به سوی خود بالا برد.

خداوند قائم علیه السلام را نیز در ابتدای ولادت به سوی خود بالا برد. بانو حکیمه خاتون عمّه حضرت عسکری فرمود: ً دَخَلْتُ دَارَ أَبِي مُحَمَّدٍ علیه السلام فَإِذَا مَوْلَانَا صَاحِبُ الزَّمَانِ يَمْشِي فِي الدَّارِ فَلَمْ أَرَ وَجْهاً أَحْسَنَ مِنْ وَجْهِهِ علیه السلام وَ لَا لُغَةً أَفْصَحَ مِنْ لُغَتِهِ فَقَالَ لِي أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام هَذَا الْمَوْلُودُ الْكَرِيمُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ… فَقُمْتُ فَقَبَّلْتُ رَأْسَهُ فَانْصَرَفْتُ فَعُدْتُ وَ تَفَقَّدْتُهُ فَلَمْ أَرَهُ فَقُلْتُ لِسَيِّدِي أَبِي مُحَمَّدٍ علیه السلام مَا فَعَلَ مَوْلَانَا؟ فَقَالَ: يَا عَمَّةِ! اسْتَوْدَعْنَاهُ الَّذِي اسْتَوْدَعَتْهُ أُمُّ مُوسَى علیه السلام ثُمَّ قَالَ علیه السلام لَمَّا وَهَبَ لِي رَبِّي مَهْدِيَّ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَرْسَلَ مَلَكَيْنِ فَحَمَلَاهُ إِلَى سُرَادِقِ الْعَرْشِ حَتَّى وَقَفَا بِهِ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ لَهُ مَرْحَباً بِكَ‏ عَبْدِي‏ لِنُصْرَةِ دِينِي وَ إِظْهَارِ أَمْرِي وَ مَهْدِيِّ عِبَادِي آلَيْتُ أَنِّي بِكَ آخُذُ وَ بِكَ أُعْطِي وَ بِكَ أَغْفِرُ وَ بِكَ أُعَذِّبُ ارْدُدَاهُ أَيُّهَا الْمَلَكَانِ رُدَّاهُ رُدَّاهُ عَلَى أَبِيهِ رَدّاً رَفِيقاً وَ أَبْلِغَاهُ فَإِنَّهُ فِي ضَمَانِي وَ كَنَفِي وَ بِعَيْنِي إِلَى أَنْ أُحِقَّ بِهِ الْحَقَّ وَ أُزْهِقَ بِهِ الْبَاطِلَ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِي وَاصِباً ثُمَّ قَالَتْ لَمَّا سَقَطَ مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ إِلَى الْأَرْضِ وُجِدَ جَاثِياً عَلَى رُكْبَتَيْهِ رَافِعا قال: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ الْعالَمينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلى مَحَمَّدٍ وَ آلِه عَبْداً داخِراً غَيْرَ مُسْتَنْكِفٍ وَ لا مُسْتَكْبِرٍ.. (بحارالانوار ۵۱ : ۲۸)

چهل روز پس از تولدش كه خدمت امام حسن عسكرى عليه السّلام رسيدم، ديدم مولى صاحب الزمان در خانه راه ميرود. صورتى نيكوتر و زبانى فصيح‏تر از صورت و زبان او نديده بودم. امام فرمود: عمه! اين مولود در پيشگاه ذات بارى تعالى بسيار عزيز است.

گفتم: آقا! من از مشاهده وضع او آنچه بايد بدانم مى‏بينم. فرمود: عمه! نميدانى كه رشد يك روز ما ائمه با رشد ديگران در يك هفته و رشد يك هفته ما با رشد يك ساله ديگران برابر است؟ پس سر آن مولود مسعود را بوسيدم و بخانه برگشتم و باز كه آمدم او را نديدم. از امام جويا شدم، فرمود: او را سپردم بكسى كه مادر موسى فرزندش را به او سپرد.

سپس فرمود: چون خداوند مهدى اين امت را بمن موهبت فرمود، دو فرشته فرستاد و او را بسرا پرده عرش الاهى بردند و از بارگاه ذات ربوبى ندا رسيد: اى بنده من آفرين‏ بر تو باد بيارى كردن از دين و فرامين و راهنمائى بندگان من! بوسيله تو بندگانم را مؤاخذه ميكنم يا مشمول رحمت ميگردانم و آنها را بتو مى‏بخشم و با خشم تو عذاب ميكنم. فرشتگان! زود او را به پدرش برگردانيد كه در كنف حفظ من است. تا زمانى كه بوسيله او حق را آشكار و باطل را از ميان ببرم و دين من در سراسر گيتى گسترش يابد.

و چون از مادر بزاد ديده شد كه روى زانوها نشسته و انگشتان بطرف آسمان برداشته سپس عطسه‏اى كرد و گفت:

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ الْعالَمينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلى مَحَمَّدٍ وَ آلِه عَبْداً داخِراً غَيْرَ مُسْتَنْكِفٍ وَ لا مُسْتَكْبِرٍ.

آنگاه فرمود: ستمگران چنين پنداشته‏اند كه حجت خدا از بين رفته است! اگر بمن اجازه ميدادند جاى شك براى كسى نميگذاردم!


۵- عیسی علیه السلام مردم در باره وی اختلاف کردند.

قائم علیه السلام نیز مردم در باره اش اختلاف کردند. امام صادق علیه السلام در بیان شباهت حضرت حجّت علیه السلام به حضرت عیسی فرمودند: «یهود و نصاری اتّفاق کردند بر این که عیسی کشته شد. ولی خداوند عز و جل آن ها را تکذیب کرد و فرمود: ما قَتَلُوهُ‏ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ (سوره نسا ۴ : ۱۵۷ ) «حال آنكه آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند، ليكن امر بر آنان مشتبه شد؛» غیبت قائم علیه السلام نیز همین طور است که عاقبت این امّت آن را انکار خواهد کرد به خاطر طولانی شدن آن بعضی هدایت نشده خواهند گفت که اصلا متولّد نشده و بعضی دیگر خواهند گفت: متولّد شد و مُرد و کسانی کفر می ورزند چون می گویند: یازدهمین نفر از ما عقیم بوده و برخی سرکش خواهند شد به این که امامت را به سیزده نفر و بیشتر سرایت دهند و دیگرانی خدای عز و جل را معصیت کنند به این که بگویند: روح قائم  علیه السلام در کالبد دیگرانی وارد شده و او سخن از زبان آن حضرت می گوید.»

۶- عیسی علیه السلام به اذن خداوند متعال مرده زنده می کرد. خداوند از زبان او در قرآن می فرماید:  أُحْيِ‏ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّه (سوره آل عمران ۳ : ۴۹) و به اذن خدا مردگان را زنده مى‏گردانم؛

شیخ بهایی در کتاب الاربعین خود این روایت را از حضرت صادق علیه السلام نقل می کند که فرمودند: «عیسی بن مریم علیه السلام بر روستایی گذشت که اهالی و چهارپایان و پرندگان آن همه یکجا مرده بودند. فرمود: جز این نیست که این ها به غضب الاهی مرده اند. اگر به طور پراکنده مرده بودند یکدیگر را دفن می کردند. حواریین گفتند: ای روح خدا و کلمه خدا! دعا کن خداوند آنها را برای ما زنده کند تا به ما خبردهند که کارهایشان چه بوده از آنها دوری کنیم. پس عیسی علیه السلام به درگاه خداوندگار دعا کرد. آنگاه از جانب آسمان ندا شنید که آنها را صدا کن. شب هنگام عیسی بر زمین بلندی بالا رفت و گفت: ای اهل این قریه! یکی از میان آنها پاسخ داد: لبّیک یا روح الله و کلمته! فرمود: وای بر شما کارهایتان چه بوده؟ گفت: عبادت طاغوت و محبّت دنیا با ترسی اندک و آرزوی دراز و بی خبری در بازی و سرگرمی. فرمود: محبّت شما نسبت به دنیا چگونه بود؟ گفت: مانند محبّت بچّه به مادرش، هر وقت به ما روی می آورد خوشحال و مسرور می شدیم و وقتی از ما روی می گرداند گریه می کردیم و اندوهگین می شدیم. حضرت عیسی علیه السلام فرمود: عبادت شما نسبت به طاغوت چگونه بود؟ گفت: اطاعت از اهل معصیت. فرمود: آخر کارتان چگونه شد؟ گفت: شبی با عافیت آرمیدیم و در هاویه صبح کردیم. فرمود: هاویه چیست؟ گفت: سجّین. فرمود: سجّین کدام است؟ عرض کرد: کوه هایی از آتش سرخ که تا روز قیامت ما را می گدازد. فرمود: چه گفتید و به شما چه گفته شد؟ عرض کرد: گفتیم ما را به دنیا بازگردان که در آن زهد خواهیم کرد. به ما گفته شد: دروغ می گویید. فرمود: وای بر تو چگونه است که کسی غیر از تو با من حرف نزد؟ عرضه داشت: ای روح الله! آن ها با لجام های آتشین به دست و فرشتگان غلاظ شداد دهانشان را بسته است. من در میان آنها بودم ولی از خودشان نبودم. هنگامی که عذاب نازل گشت مرا نیز شامل شد. من بر کنار جهنّم به یک تار موی آویزان هستم . نمی دانم در آن خواهم افتاد یا نجات خواهم یافت. پس از این گفت و گو عیسی علیه السلام به حواریین فرمود: ای اولیای خدا خوردن نان خشک با نمک زبر و خوابیدن در زباله دان ها با عافیت دنیا و آخرت بسیار خوب است.» (مکیال المکارم، محمد تقی موسوی اصفهانی، ترجمه مهدی حائری قزوینی، ۱ : ۲۴۸)

قائم علیه السلام نیز به اذن خدای تعالی مردگان را زنده می کند . امام صادق فرمودند: «هرگاه قائم علیه السلام ظهور کند مردی از آذربایجان به خدمتش می آید و در حالی که استخوان پوسیده ای در دست دارد، می گوید: اگر تو حجّت خدا هستی دستور بده این استخوان به نطق درآید. پس به دستور حضرت استخوان حرف می زند و می گوید: من هزار سال است که در عذاب هستم و امیدوارم با دعای تو خداوند متعال مرا از عذاب خلاص فرماید. پس آن مرد خواهد گفت: این سحر است! آنگاه به فرمان آن حضرت به دار آویخته می شود و تا هفت روز بالای دار فریاد می زنند: این جزای کسی است که معجزه ی امام را به سحر نسبت دهد سپس می میرد. (مکیال المکارم، محمد تقی موسوی اصفهانی، ترجمه مهدی حائری قزوینی، ۱ : ۲۴۸)

۷- عیسی علیه السلام از احوال مردم خبر می داد. فرمود: وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ‏ وَ ما تَدَّخِرُونَ في‏ بُيُوتِكُم‏  «من به شما  خبر می دهم آنچه می خورید و آنچه در خانه هایتان ذخیره می کنید.» (آل عمران ۳ : ۴۹)


حضرت قائم علیه السلام نیز بر تمام احوال و کارهای ما مطّلع است. و این موضوع به تمام امامان اختصاص دارد.

ابابصیر گوید: شنیدم که حضرت امام باقر علیه السلام به مردی از اهالی آفریقا می فرماید: ابوراشد چه می کند؟ آن مرد عرض کرد: او را زنده و در حال صلاح یافتم، سلام شما را می رساند. فرمود: خدا رحمتش کند. عرض کرد: او مرُد؟ فرمود: بله. عرض کرد: کی؟ فرمود: دو روز بعد از بیرون آمدن تو. گفت: والله نه بیماری داشت و نه علّتی! من عرض کردم: آن شخص که بود؟ فرمود: مردی از دوستان و محبّان ما بود. سپس فرمود: اگر چنین عقیده داشته باشید که چشمان بینا و گوش های شنوایی از ما با شما ها نیست بد عقیده پیدا کرده اید. به خدا قسم چیزی از کارهای شما بر ما پوشیده نیست، همگی ما را حاضر بدانید و خودتان را به کارهای نیک عادت دهید و از اهل خیر باشید و به آن شناخته شوید که من فرزندان و شیعیانم را به این امر دستور می دهم. (الخرائج و الجرائح: ۹۲ چاپ رحلی)

نیز ابوبصیر گوید: با حضرت اباجعفر (امام باقر) علیه السلام به مسجد رفتم. مردم می آمدند و می رفتند. آن حضرت به من فرمود: از مردم بپرس آیا مرا می بینند؟ من هم به هر کس برمی خوردم سوال می کردم: آیا اباجعفر را ندیدی؟ می گفت: نه در حالی که آن حضرت ایستاده بود. تا این که ابوهارون مکفوف (نابینا) وارد شد. حضرت فرمود: از این هم بپرس. به او گفتم: آیا اباجعفر علیه السلام را ندیدی؟ گفت: مگر این نیست که ایستاده است؟ گفتم: از کجا دانستی؟ گفت: چگونه ندانم و حال آن که او نور درخشنده است.» (الخرائج و الجرائح: ۹۲ چاپ رحلی)

نیز از امام صادق علیه السلام نقل شده است که جمعی بر او وارد شدند و پرسیدند: تعریف امام چیست؟ فرمود: تعریف او عظیم است اگر بر او داخل شدید او را تعظیم و احترام کنید و آنچه (از معارف) به شما می دهد ایمان آورید و بر اوست که شما را هدایت کند و در او صفتی هست این که هرگاه بر او وارد می شوید کسی نمی تواند چشم خود را از دیدار او پر کند به خاطر هیبت و جلالتی که در امام هست زیرا که پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله نیز چنان بود. امام هم مانند اوست. گفتند: آیا شیعیانش را می شناسد؟ فرمود: بله همه ایشان را می بیند. گفتند: پس آیا ما شیعه تو هستیم؟ فرمود: بله همه ی شما. گفتند: نشانی آن را به ما بفرما. فرمود: نام شماها و نام قبیله هایتان را می گویم. عرض کردند: بفرمایید. پس نام و نام قبائلشان را بیان کرد. گفتند: راست گفتی. فرمود: و خبر می دهم شما را از آنچه می خواستید بپرسید در باره ی آیه شریفه  ً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ‏ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ ( ابراهیم ۱۴: ۲۴)

عرض کردند: راست گفتی. فرمود: ما آنقدر که بخواهیم از علم به شیعیانمان می دهیم. سپس فرمود: به این مقدار قانع می شوید. گفتند: به کمتر از این قانع می شویم. (الخرائج و الجرائح: ۹۲ چاپ رحلی)

حسن بن وجنا نصیبی گوید: در پنجاه و چهارمین حج خود بودم زیر ناودان کعبه . پس از نماز عشا در حال سجده بودم و در دعا ناله و زاری می کردم که به ناگاه کسی مرا جنباند و گفت: ای حسن بن وجنا! برخیز. گوید: برخاستم دیدم کنیزکی است زرد رنگ و لاغر اندام. گمان کنم بیش از چهل سال داشت. جلو من به راه افتاد و من بدون سوال در پی او راه افتادم تا به خانه حضرت خدیجه علیها السلام رسید. در آن خانه اتاقی بود که درش وسط حیاط باز می شد و پلکانی از چوب ساج داشت که بالا می رفت. کنیزک بالا رفت آنگاه صدای کسی را شنیدم که: ای حسن! گمان می کنی که از من پنهانی؟ به خدا سوگند هر بار به حج آمدی با تو بودم. سپس احوال مرا بیان فرمود. من بیهوش به رو افتادم. پس احساس کردم دستی به من خورد از جای برخاستم به من فرمود: در مدینه در خانه جعفر بن محمد علیهما السلام اقامت کن و در فکر آب و غذا و لباس مباش. سپس دفتری به من داد که در آن دعای فرج و ذکر صلواتی بر آن حضرت نوشته بود و فرمود: این دعا را بخوان و این طور بر من صلوات بفرست و این دفتر را جز به کسانی که سزاوار هستند از دوستانم نشان مده که خداوند جل جلاله تو را موفق خواهد داشت.

عرض کردم: ای آقای من پس از این دیگر بار شما را نمی بینم؟ فرمود: ای حسن هر وقت خداوند بخواهد.

حسن می گوید: از حج که فراغت یافتم به مدینه رفتم و در خانه جعفر بن محمد علیهما السلام اقامت گزیدم پیوسته به مسجد می رفتم و جز برای سه امر به خانه باز نمی گشتم: تجدید وضو، خواب و استراحت و هنگام افطار. موقع افطار که وارد اتاقم می شدم می دیدم که کاسه چهار دانگ پر از آب و یک قرص نان بر روی آن است و غذایی که در روز دلم خواسته آماده می باشد. آن را می خوردم به حد کافی بود. لباس زمستانی در فصل زمستان می رسید و لباس تابستانی در تابستان. روز که می شد کوزه ی آبی از بیرون می آوردم و در خانه می پاشیدم و آن را خالی می گذاشتم و عذایی می آوردم – با این که نیازی به آن نداشتم – و شباهگاه آن را صدقه می دادم تا کسی که با من است از حالم مطلع نشود. (کمال الدین ۲ : ۴۴۳)


سرگذشت:

اسم: عیسی در زبان عبری به معنی نجات دهنده است.

مادر:مریم(ع)

تاریخ ولادت: ۵۵۸۵ سال بعد از هبوط آدم.

مدت عمر: ۳۳ سال

بعثت: در فلسطین مبعوث شد.

نسب مادر آن حضرت: مریم دختر عمران بن ماتان بود و ماتان به ۲۷ پدر به یهود بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم خلیل الله می رسد.


حضرت عیسی علیه ‌السلام یکی از پیامبران اولوالعزم و از انبیای بنی اسرائیل است، که نام مبارکش بیست و پنج بار در قرآن کریم ذکر شده است.[۱]

عیسی اصل آن «یسوع»،  به معنی نجات دهنده، و مسیح به معنی برکت یافته[۲] لقب آن حضرت است، که سیزده بار در قرآن آمده است.

وی پنج هزار و پانصد و هشتاد و پنج سال بعد از هبوط آدم علیه ‌السلام و پانصد (یا پانصد و هفتاد یا شصت) سال، قبل از ولادت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در سرزمین کوفه در کنار رود فرات به دنیا آمد.[۳]

ولادت او به طور معجزه به اذن خدا، بدون پدر رخ داد، مادرش حضرت مریم علیها السلام دختر جناب عمران از زنان با فضیلتی است، که نام مبارکش در دوازده سوره قرآن و در سی و چهار آیه به صراحت ذکر شده است.

وی در سی سالگی در بیت المقدس به پیامبری مبعوث شد و دارای شریعت مستقل و کتابی به نام «انجیل» بود و پیوسته بنی اسرائیل را به سوی خدای یکتا دعوت می‌نمود و بر اثر شرایط خاص زندگی ناگزیر بود، مجرد زندگی کند، او دوازده تن یار خاص به نام «حواریون» داشت، که همواره او را یاری می‌کردند.

عیسی علیه ‌السلام سرانجام پس از سی و سه سال زندگانی، یهودیان تصمیم به قتلش گرفتند، امّا خداوند او را به آسمان‌ها بالا برد و در هنگام ظهور موعود اسلام از آسمان فرود خواهد آمده و آن حضرت را یاری خواهد نمود گفته اند ایشان در حوالی دمشق فرود خواهد آمد و دجال را به قتل می‌رساند.[۴]

تولد حضرت عیسی علیه ‌السلام:

چون جناب عمران (علیه ‌السلام)، پدر مریم علیها السلام در دوران جنینی مریم علیها السلام از دنیا رفت، سرپرستی وی را حضرت زکریا علیه ‌السلام شوهر خاله دوشیزه مریم به عهده گرفت و او را طبق نذر مادرش به خدمت بیت المقدس گماشت.

مریم علیها السلام روز به روز رشد کرده، تا این‌که به سن نه سالگی رسید، در این ایّام، روزها را روزه می‌گرفت و شب‌ها را به عبادت می‌پرداخت و در میان بنی اسرائیل به مقام ارجمندی رسیده بود و همگان منزلت او را آرزو می‌کردند.

وقتی که مریم علیها ‌السلام به سن سیزده سالگی رسید، خداوند یکی از فرشتگان را به صورت جوانی بسیار زیبارو به سوی وی فرستاد، هنگامی که مریم علیها ‌السلام او را دید، چون که دختری بسیار پاکدامن و عفیف بود، از این صحنه خیلی ناراحت شد و گمان کرد بشری است و اراده پلیدی درباره او دارد، لذا به او گفت: من از شرّ تو به خدا پناه می‌برم و رو به سوی او می‌آورم، تا عفت و پاکدامنی‌ام را مصون نگاه دارد، اگر از خدا می‌ترسی و از او بیمناکی، از من دور شو.

امّا آن فرشته الاهی، زبان به سخن گشود و گفت: نگران مباش، من فرستاده پرودرگارم، آمده‌ام تا پسر پاکیزه‌ای به تو ببخشم.

از شنیدن این سخن لرزش شدیدی وجود مریم علیها السلام را فرا گرفت و گفت: چگونه ممکن است من صاحب پسری شوم، در حالی که تا کنون انسانی با من تماس نداشته و هرگز زن آلوده‌ای نبودم.

فرستاده خدا در پاسخ گفت: صحیح است، ولی خداوند فرموده: که آفرینش پسری بدون پدر بر من آسان است، ما می‌خواهیم او (عیسی) را نشانه‌ای برای مردم قرار دهیم و رحمتی از سوی ما بر آن ها باشد.[۵] سپس آن فرستاده خدا در مریم علیها السلام دمید،[۶] و سرانجام وی باردار شد و آن فرزند موعود در رحم او جای گرفت.

این امر سبب شد که او از بیت المقدس به مکان دوردستی برود.[۷] و تنها زندگی نماید، ولی هر چه به روز وضع حمل نزدیک می‌شد، نگران‌تر می‌گردید، زیرا با خود می‌گفت: چه کسی از من بپذیرد که زنی بدون همسر، باردار شود؟ اگر به من نسبت ناروا بدهند چه کنم؟‌

آنگاه که زمان وضع حمل رسید، درد و رنج زایمان، او را به کنار درخت خرمایی کشاند و به آن تکیه زد.

در آنجا به خاطر آورد که به زودی مورد آماج تهمت‌های ناروا قرار خواهد گرفت، در آن هنگام آرزو می‌کرد: ای کاش! قبل از این ماجرا مرده بودم و به کلّی فراموش می‌شدم، ولی لطف و عنایت خدا شامل حالش شد و صدای جبرئیل علیه ‌السلام را شنید، که از نزدیکی او و محل پایین‌تر از جایگاه وی، او را مخاطب ساخته و به وی گفت: غمگین مباش، خداوند در قسمت پایین پای تو، چشمه آب گوارایی را جاری ساخته است، تکانی به این درخت نخل بده، تا رطب تازه بر تو فرو ریزد، از این غذای لذیذ بخور و از آن آب گوارا بنوش و چشمت را به این مولود جدید روشن دار و هرگاه به کسی از انسان‌ها برخوردی کردی که درباره مسأله بارداری و چگونگی آن از تو پرسید، به او پاسخ نده و با اشاره بگو، من برای خداوند رحمان روزه‌ای (روزه سکوت) نذر کرده‌ام و با احدی امروز سخن نمی‌گویم.[۸]

هنگامی که عیسی علیه ‌السلام متولّد شد،[۹] مریم علیها السلام او را در آغوش گرفت و به سوی قومش آمد، وقتی که مردم او را دیدند، چه آن‌ هایی که از تقوی و پرهیزگاری مریم علیها السلام اطّلاع داشتند و چه کسانی که بی‌ اطلاع بودند شگفت زده شدند و برای آنان صحنه ی غیر منتظره ای بود و گفتند: ای مریم! کار بسیار زشت و بدی کردی، نه پدر تو مرد بدی بود و نه مادرت زن بدکاره ‌ای ، تو چرا مرتکب چنین عملی شده‌ای؟

آنچه را مریم علیها السلام توانست در قبال این طوفان تهمت و افترا انجام دهد همان سفارش جبرئیل علیه ‌السلام بود، که با اشاره به سوی گهواره، از آن‌ها خواست که با فرزندش سخن بگویند!

قوم که از اشاره مریم علیها السلام بیشتر ناراحت شده بودند گفتند: ما چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم؟‌

در این هنگام عیسی علیه ‌السلام در گهواره زبان به سخن گشود و گفت: «من بنده خدا هستم، خداوند به من کتاب (انجیل) داده و مرا پیامبر قرار داده است و …» .[۱۰]

هنگامی که قوم به طور آشکار، سخنان فوق را از عیسی علیه ‌السلام شنیدند دریافتند، که مریم علیها السلام از هر گونه ناپاکی، پاک و منزّه است و عیسی علیه ‌السلام بعد از این تکلّم، تا زمانی که بزرگ شد و به حدّ زبان گشودن رسید، دیگر سخن نگفت.[۱۱]

رسالت حضرت عیسی علیه ‌السلام:

پس از آنکه حضرت عیسی علیه ‌السلام از نزد خدا وحی دریافت کرد و خدای متعال تورات و انجیل را به او آموخت، وی را نزدیک سی سالگی به پیامبری مبعوث گردانید.[۱۲] او رسماً رسالت خود را در میان مردم اعلام کرد و آن‌ها را به پیروی خود فرا خواند و تلاش کرد تا از انحراف یهودیان جلوگیری کند و آن‌ها را از گمراهی باز دارد و حلال و حرام مورد اختلاف آن‌ها را برایشان بیان کند و برخی از چیزهایی که بر آن‌ها حرام گشته بود برایشان حلال گرداند.[۱۳]

جمعیّت یهود قبل از آمدن عیسی علیه ‌السلام طبق پیشگویی و بشارت موسی علیه ‌السلام منتظر ظهور مسیح بودند، امّا هنگامی که ظهور کرد و منافع جمعی از افراد ستمگر و منحرف بنی اسرائیل به خطر افتاد، تنها جمعیّتی محدود، گرد او را گرفتند و افرادی که احتمال می‌دادند، اجابت دعوت مسیح علیه ‌السلام و پیروی از احکام خدا موقعیّت و مقام آن ‌ها را به خطر ا ندازد، از پذیرفتن قوانین الاهی سرپیچی کردند.

عیسی علیه ‌السلام پس از دعوت مستدل و کافی، دریافت که جمعی از بنی اسرائیل اصرار در مخالفت و گناه دارند و از هرگونه انحراف و کج روی دست برنمی دارند. میان قوم خود به پا خواست و گفت: چه کسانی مرا در راه خدا یاری می‌کنند؟

تنها عدّه کمی به این دعوت پاسخ مثبت دادند، این عدّه افراد پاکی بودند که خداوند از آن ‌ها به عنوان حواریون[۱۴] نام برده است. حواریون آمادگی خود را برای هرگونه کمک به مسیح علیه ‌السلام اعلام کردند و گفتند: خداوندگارا! به آنچه فرو فرستاده‌ای ایمان آورده‌ایم و از فرستاده‌ات پیروی می‌کنیم، پس ما را در زمره اهل یقین قرار ده.[۱۵]

معجزات حضرت عیسی علیه ‌السلام:

بزرگان آیین یهود چون دیدند، که عیسی علیه ‌السلام با غوطه ور شدن آن‌ ها در عیّاشی و خوشگذرانی مخالفت می‌ورزد و فساد و تباهی آن‌ها را آشکار می‌سازد، از این رو بر مخالفت آن حضرت و تکذیب وی، همدست شدند و برای این که او را در تنگنا قرار دهند.

از وی درخواست کردند، تا دلیلی بر تأیید رسالت خویش بیاورد، خداوند نیز او را با معجزاتی آشکار، مورد حمایت خویش قرار داد، آنجا که می‌فرماید: من از طرف خداوندگار شما نشانه‌ای برایتان آورده‌ام. من از گل چیزی به شکل پرنده می ‌سازم، سپس در آن می‌ دمم، به اذن خدا به پرنده ‌ای تبدیل می ‌شود، کور مادرزاد را بینا می ‌کنم، مبتلایان به بیماری پیشی (برص) را بهبود می ‌بخشم و مردگان را زنده می‌ کنم و از آنچه می‌خورید و در خانه خود ذخیره می‌نمایید خبر می‌ دهم. قطعاً در این‌ها نشانه‌ای برای شما، به سوی حق است، اگر ایمان داشته باشید.[۱۶]

معجزه دیگر وی این بود، که حواریون درخواست کردند طعامی از آسمان بر آن‌ها فرود آید، تا از آن بخورند و دلشان با ایمان آرامش یابد و در تصدیق رسالت وی پایدار بمانند.

این درخواست آن‌ها که بوی شک می‌داد ، عیسی علیه ‌السلام را نگران کرد، لذا به آن‌ها هشدار داد: اگر ایمان آورده‌اید، از خدا بترسید.

حواریون گفتند: ما می ‌خواهیم از آن غذا بخوریم، تا قلبمان سرشار از اطمینان و یقین گردد و به روشنی بدانیم که آنچه به ما گفته‌ ای راست است و بر آن گواهی می ‌دهیم.

هنگامی که عیسی علیه ‌السلام از حسن نیت آن ‌ها آگاه شد، به خدا عرض کرد: خدایا! مائده‌ای (سفره‌ای از غذا) از آسمان برای ما بفرست، تا عیدی برای اوّل و آخر ما باشد و نشانه‌ای از جانب تو محسوب می ‌شود و به ما روزی ده که تو بهترین روزی دهندگان هستی.

خداوند به عیسی علیه ‌السلام وحی کرد: من این غذا را برایتان نازل می ‌کنم، ولی از این به بعد، اگر کسی از شما کفر ورزد، او را چنان عذاب می‌کنم، که هیچ کس را آن گونه عذاب نکرده باشم.[۱۷]

مائده نازل شد و در میان آن، چند قرص نان و چند ماهی بود و چون مائده در روز «یکشنبه» نازل شد، مسیحیان آن روز را روز عید نامیدند.[۱۸]

خداوند این چنین عیسی علیه ‌السلام را با آن معجزات روشن، مورد تأیید قرار داد تا زبان یاوه گویان را بسته و در دل اهل تردید اطمینان و یقین به وجود آورد، ولی یهودیانی که عیسی علیه ‌السلام میان آنان برانگیخته شده بود، افرادی سخت دل بودند، لذا به مخالفت او برخواستند و مردم را از شنیدن دعوت و رسالت او بازداشتند و بر ضد او به توطئه‌گری ‌پرداختند.

وقتی نقشه‌های آنان بی ‌نتیجه ماند، به فکر افتادند تا توطئه‌ قتل آن بزرگ مرد را فراهم سازند. آن‌ ها برای اجرای اهداف شوم خود،‌ قیصر روم را تحریک کردند و به او گفتند: اگر این وضع ادامه یابد، سلطنت تو واژگون خواهد شد، برای حفظ سلطنت خود چاره‌ای جز کشتن عیسی نداری.

حضرت عیسی علیه ‌السلام از توطئه دشمن آگاه شد، مکان خود را با یاران مخصوصش عوض کرد و در مخفی‌ گاه ‌ها به سر می‌برد، تا از گزند دشمن محفوظ بماند. یکی از حواریون به نام (یهودا اسخریوطی) به گرفتن مقداری نقره، مکان عیسی علیه ‌السلام را به دشمن نشان داد تا آن حضرت را دستگیر کرده و به دار زنند.[۱۹]

عیسی علیه ‌السلام و یاران مخصوص به داخل باغی وارد شدند و در آنجا مخفی گردیدند، ولی بر اثر گزارش «یهودا» وقتی که شب فرارسید و هوا تاریک گشت، جاسوسان و مأموران دشمن از در و دیوار باغ وارد شدند و حواریون را احاطه کردند، وقتی که حواریون خود را در خطر دیدند، عیسی علیه ‌السلام را تنها گذاشتند و گریختند، در چنین لحظه خطرناک، ‌خداوند عیسی علیه ‌السلام را تنها نگذاشت، او را یاری کرد و وجودش را از چشم مهاجمان پوشانید.

خداوند «یهودا» را که پیوسته درباره عیسی علیه ‌السلام سخن چینی می‌کرد، شبیه عیسی علیه ‌السلام قرار داد، مأموران او را دستگیر کردند، آن مرد بر اثر وحشت و ناراحتی شدید، فوراً خود را باخت، دهانش لال شد و نتوانست خود را معرّفی کند و سرانجام به دار آویخته شد و به مکافات عمل خود رسید. قیصر روم و وزیران و لشکریان پنداشتند که عیسی علیه ‌السلام را کشته‌اند، ولی به فرموده قرآن نه عیسی را کشتند و نه به دار آویختند، ولی امر بر آن‌ها مشتبه شد.

در جامعه آن روز منتشر شد، که عیسی(علیه‌السلام) به دار آویخته شد، حتی مسیحیان همین عقیده را دارند و شعار صلیب که در تمام شئون زندگی مسیحیان دیده می‌شود، بر اساس این اعتقاد که مسیح(علیه‌السلام) مصلوب (به دار آویخته) شده و به شهادت رسیده است.

ولی طبق نص قرآن او کشته نشده، بلکه خداوند او را به سوی آسمان بالا برد و هم اکنون زنده است و طبق روایات،‌هنگام ظهور حضرت مهدی(علیه‌السلام) به زمین فرود خواهد آمد.

(رک. کتاب «قصه‌های قرآن» نوشته محمد جواد مهری)

عیسی مسیح یا عیسی ناصری در نظر مسیحیان:

او شخصیت مرکزی مسیحیت است. در باور مسیحیان عیسی تجسّم خدا در جسم انسانی و آغازگر جریان مسیحیت است. او در شهر بیت لحم از شهرهای ایالت ناصره منطقه یهودیه به دنیا آمد. ایشان معتقدند که متن‌های دیگر چون انجیل توماس نیز به اندازه چهار انجیل سنتی برای ترسیم تاریخی عیسی اهمیت دارند. اکثر پژوهش گران متعقدند که عیسی یک یهودی از ناحیه «جلیل» در شمال فلسطین بود که از او به‌عنوان یک معلم و شفابخش یاد می‌شد. محققین اغلب اتفاق نظر دارند که او توسط یحیی غسل تعمید یافته و در اورشلیم تحت فرمان بنطیوس بیلاطس و به جرم آشوب‌ گری بر علیه امپراتوری روم مصلوب شد. قطع نظر از اندک اتفاق نظرها و نتایج این‌چنینی، مطالعات آکادمیک در گاه ‌نگاری وقایع، پیام مرکزی تعلیمات عیسی، طبقه اجتماعی وی و یا دلیل مصلوب شدنش تا کنون به نتایج قطعی نرسیده‌اند. گر چه خیلی از محققین به انجیل‌ها به عنوان منابع تاریخی با احتیاط نگریسته‌اند، ولی اکثر محققین منتقد، معتقدند حداقل بخش‌هایی از آنچه در انجیل‌ها در خصوص زندگی عیسی بیان شده‌ صحیح است. نگاه مسیحیت به عیسی بر پایه اعتقاد به الوهیت عیسی، مسیح بودن او همان گونه که در عهد عتیق پیشگویی شده‌ است و زنده شدن او پس از مصلوب شدنش است. مسیحیان غالباً عیسی را پسر خدا می‌دانند (که معمولاً این طور تعبیر می‌شود که او خدای پسر، رکن دوم تثلیث است) که برای رستگاری و آشتی با خدا به روی زمین آمد. آنان همچنین به تولد معجزه وار عیسی از یک باکره، انجام معجزات، عروج به آسمان، و بازگشت مجدد او در آینده باور دارند. در حالی که اعتقاد به تثلیث به ‌طور گسترده توسط مسیحیان پذیرفته شده ‌است، گروه کوچکی، دیدگاه‌های غیر تثلیثی راجع به الوهیت عیسی دارند.

در آیین اسلام، عیسی یکی از پیامبران مهم خداست که انجیل را به همراه خود آورده و برای اثبات نبوتش معجزاتی را به نمایش می‌گذاشت. عیسی همچنین عنوان مسیح دارد ولی از نقطه نظر اسلامی این به معنی خداگونه بودن او نیست. اسلام مصلوب شدن و سپس برخاستن او پس از مرگ را انکار کرده و بر این نظر است که او جسماً به آسمان عروج نموده‌است. همچنین مسلمانان نیز مانند مسیحیان باور دارند که عیسی از یک دختر باکره و برگزیدهٔ خداوند به نام مریم به دنیا آمده ‌است.


—————————————————————————————————————————————————-

پی نوشتها:


[۱] – قاموس قرآن ۵: ۷۱ و ۸۲. سور و آیاتی که نام عیسی یا مسیح یا ابن مریم علیه السلام در آن‌ها ذکر شده است عبارتند از:

بقره، آیات ۸۷. ۱۳۶و ۲۵۳ – ال عمران، آیات ۴۵، ۵۲، ۵۵، ۵۹ و ۸۴ – نساء، آیات ۱۵۷، ۱۶۳، ۱۷۱، ۱۷۲ – مائده، آیات ۱۷، ۴۶، ۷۲، ۷۵، ۷۸، ۱۱۰، ۱۱۲، ۱۱۴ و ۱۱۶ – انعام، آیه ۷۵ – توبه،‌ آیات ۳۰ و ۳۱ – مریم، آیه ۳۴ – مؤمنون، آیه ۵۰ – احزاب، ایه ۷ – شوری، آیه ۱۳ – زخرف، آیه ۵۷ و ۶۳ – حدید، آیه ۲۷ – صف، آیه ۶، ۱۴.

[۲] – در این که چرا به حضرت عیسی علیه ‌السلام مسیح (مسح کننده و مسح شده) می‌گفتند: چند وجه ذکر کرده‌اند که عبارتند از:

الف) به خاطر میمنت وجود و برکتی که در وی بود.

ب) چون او با مسح طهارت و پاکی‌ها خود را از گناه مصون داشت.

پ) او هیچ بیماری را مسح نمی‌کرد مگر آن‌که بزودی خوب می‌شد.

ت) جبرئیل هنگام ولادت با بالهایش او را مسح نمود تا از شر شیطان در امان باشد. حیاة القلوب ۱: ۲۹۳ و مجمع البیان ۳: ۸۱.

[۳] – بحارالانوار ۱۴: ۲۱۴ ، حیاة القلوب ۱: ۳۹۶  و الاحتجاج: ۳۲۵ . ولی برخی گویند حضرت عیسی علیه ‌السلام در شهر ناصره یا بیت المقدس و یا بیت لحم در عصر سلطنت فرهاد پنجم یکی از شاهان اشکانی متولّد شد (قصه‌های قرآن: ۴۲۳ ، قاموس  ۷: ۷۴ ، حیاة القلوب ۱: ۳۹۷).


[۴] – تفسیر قمی ۲: ۲۷۰.

[۵] – اقتباس از سوره مریم، آیات ۱۶-۲۱.

[۶] – البته در این‌که چگونه این فرزند به وجود آمد: آیا جبرئیل علیه ‌السلام در پیراهن او دمید یا در دهان او، در قرآن سخنی از آن به میان نیامده، هر چند کلمات مفسّرین در این زمینه مختلف است.

[۷] – در این که این مکان دور دست کجا بوده برخی معتقدند شهر ناصره است.

[۸] – اقتباس از سوره مریم، آیه ۲۲-۲۶ – کافی ۸: ۱۲۶.

[۹] – در این که دوران حمل مریم علیها السلام چه اندازه بود؟ میان مفسّران اختلاف نظر است: طبق برخی روایات از میان انبیا و اوصیا تنها حضرت عیسی بن مریم و حضرت حسین بن علی و حضرت یحیی علیهم السلام شش ماهه به دنیا آمدند. کافی ۱: ۴۶۴ و علل الشرایع: ۲۰۶.

[۱۰] – اقتباس از سوره مریم، آیات ۲۷-۳۲ و تفسیر قمی ۲: ۴۸.

[۱۱] – بحارالانوار ۱۴: ۲۲۹.

[۱۲] – سوره‌های آل عمران، آیه ۴۸ و مائده، آیه ۴۶ – طبق روایتی در پنجاه و یکمین سال از دوران حکومت «ایسخ بن اشکان» عیسی بن مریم علیه ‌السلام به پیامبری مبعوث گردید، او به بیت المقدس آمده و تا سن سی و دو سالگی بنی اسرائیل را به خدا پرستی دعوت کرد . (کمال الدین ۱:  ۲۲۴).

[۱۳] – اقتباس از سوره‌های زخرف، آیات ۶۳ و ۶۴ – نساء، آیات ۱۶۰ و ۱۶۱.

[۱۴] – «حواریون جمع «حورای» از ماده “حور” به معنی شستن و سفید کردن است، امّا در این که چرا شاگردان مسیح علیه‌ السلام را به این نام می‌خوانند، احتمالات متعددی بیان شده ولی آنچه نزدیک تر به ذهن می‌رسد این است: که آن‌ها علاوه بر ا ین‌که قلبی پاک و روحی با صفا داشتند در پاکیزه ساختن و روشن نمودن افکار دیگران شستشوی مردم از آلودگی و گناه، کوشش فراوانی داشتند. حیاة القلوب ۱: ۴۱۰).

[۱۵] – اقتباس از سوره آل عمران، آیات ۵۲-۵۳.

[۱۶] – اقتباس از سوره، آل عمران، آیات ۴۹-۵۰.

[۱۷] – اقتباس از سوره مائده، آیات ۱۱۲-۱۱۵.

[۱۸] – حیاة القلوب ۱: ۴۱۸.

[۱۹] – اقتباس از سوره‌های نساء، آیه ۱۵۷ – آل عمران، آیه ۵۵ – حیاة القلوب ۱: ۴۳۸ .