جناب شیث (= هبة الله ) اجازه نیافت علم خویش را اشکار کند . کلینی در کافی از امام باقر روایت می کند که فرمود:

وقتی هبة الله پدرش آدم را دفن کرد، قابیل به نزدش آمد و گفت: ای هبة الله! من دیدم که پدرم آدم به تو آنقدر از علم عطا نمود که به من عطا نکرد.

 و آن همان علمی است که برادرت هابیل به آن دعا کرد و قربانی اش قبول شد و من بدین جهت او را کشتم که فرزندانی نداشته باشد تا بر فرزندان من افتخار کند و (آنها) بگویند: ما فرزندان کسی هستیم که قربانی اش قبول شد و شما فرزندان کسی هستید که قربانی او پذیرفته نشد. و اگر تو نیز علمی را که پدرم به تو اختصاص داده آشکار کنی تو را هم می کُشم همان طور که برادرم هابیل را کشتم. پس هبة الله و فرزندان او آن دانش و ایمان را که نزد آنها بود،  مخفی می کردند.

حضرت قائم نیز اجازه نیافت علم خویش را تا روز معّین (یعنی زمان ظهور) آشکار نماید. چنان که در باره آن حضرت روایت شده است :

هنگام ولادت بر زانو قرار گرفت و دو انگشت سبّابه خویش را به سوی آسمان بلند کرد و عطسه زد و فرمود: الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمّد و آله . ستمگران پنداشته اند که حجّت الاهی باطل و نابود است و حال آن که اگر در سخن گفتن به ما اجازه داده شود شک از بین می رود.( ۲)

(رک. ترجمه مکیال المکارم ۱ : ۱۹۸ – ۱۹۹ مترجم: سیّد مهدی حائری قزوینی )


سرگذشت:


نام دیگر شیث بن آدم، هبة الله است. او فرزند و جانشین حضرت آدم بود. حضرت آدم حدود ۳۴ فرزند داشته است که هابیل و قابیل از اوّلین فرزندان این پیامبر بزرگوار بوده اند. کلمه شیث، کلمه‌ای سریانی به معنای بخشش یا هدیه است؛ به علّت آن که خداوند شیث را بعد از کشته شدن هابیل در سن ۱۳۰ سالگی به آدم عطا فرمود.

بر اساس تورات، شیث سومین فرزند آدم و حوّا پس از هابیل و قابیل است و تنها فرزند دیگر آدم و حوّا که نامش در کتاب پیدایش تورات ذکر شده است. با استناد به تورات، شیث پس از قتل هابیل توسّط قائن متولّد گشت و حوّا او را جانشینی برای هابیل دانست. نام فرزند شیث در تورات، انوش است. در مجموع شیث ۹۱۲ سال عمر نمود و صاحب فرزندان بسیاری شد. برخی فلاسفه ی مسلمان شیث را همان آغاثاذیمون یونانی دانسته‌اند.

نام شیث در قرآن نیامده است امّا در احادیث و روایات اسلامی، نام شیث به عنوان یکی از پیامبران خدا ذکر شده است.

در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده است: آدم علیه السلام بعد از کشته شدن هابیل، بسیار گریست و به درگاه خداوند شکوه کرد. خداوند به او وعده پسری داد تا جای هابیل را بگیرد. آن‌گاه به او فرزندی عطا کرد که آدم او را شیث نام گذاشت. خداوند به آدم وحی کرد که: «این پسر بخششی است از جانب پروردگارت، پس نام او را “هبة الله” بگذار.» و آدم علیه السلام نیز چنین کرد.

آدم به هنگام وفات، مأمور شد شیث را جانشین و وصّی خود معرفی نماید.

او نیز تمامی فرزندان خود را جمع نمود و شیث را به جانشینی خود منصوب نمود.

در روایات آمده که آدم علیه السلام به شیث سفارش کرد که علم و مقام خود را از قابیل پنهان دارد، مبادا که به وی نیز حسد ورزد و همانند هابیل او را نیز به قتل رساند. از این جهت شیث پیوسته در هراس و در حال تقیّه به سر می‌برد.

خداوند متعال شیث را به پیامبری برگزید و پنجاه صحیفه بر وی نازل کرد تا به وسیله آن ها مردم زمان خود را که همگی از نوه ‌ها و نوادگان آدم ابوالبشر علیه السلام بودند به توحید و یگانگی خدا دعوت نماید.

می‌گویند حضرت شیث علیه السلام ۹۱۲ سال زندگی کرد. محلّ تبلیغ وی مکّه معظّمه بود و مطالب صحیفه‌ ها را – که دلایل خداشناسی، فرایض و احکام و سنن و حدود الاهی بود – برای فرزندان آدم می‌ خواند. وی سرانجام در مکّه درگذشت و در کوه ابوقبیس به خاک سپرده شد.

حضرت آدم علیه السلام پس از حدود هزار سال از جهان برفت و شیث را وصىّ خود گردانید. قابیل که از این موضوع مطّلع شد، نزد شیث آمد و او را تهدید کرد و گفت: سبب این که من برادرت هابیل را کشتم، همین بود که او مقام وصایت پدر را داشت و براى آن که فرزندان او به بچّه هاى من در آینده فخرفروشى نکنند، من او را کشتم. اکنون تو نیز اگر جایى اظهار کنى که مقام وصایت پدر به تو رسیده، تو را نیز خواهم کشت. و همان گونه که در احادیث آمده، خود آدم نیز به شیث سفارش کرد که علم خود و مقام وصایت را – که پدر بدو داده بود – از قابیل پنهان دارد مبادا همان گونه که او به هابیل حسد برد، به وى نیز حسد برد و در صدد قتل او برآید. به همین دلیل شیث پیوسته در حال ترس و تقیه به سر مى برد.

خداوند متعال شیث را به پیامبری برگزید و پنجاه صحیفه بر وی نازل کرد تا به وسیله آن ها مردم زمان خود را – که همگی از نوه ها و نوادگان آدم ابوالبشر علیه السلام بودند – به توحید و یگانگی خدا دعوت نماید. مسعودى گفته است که بیست و نه صحیفه بر شیث نازل شد که در آن ها تهلیل و تسبیح بود. برخی گفته اند: اوّلین کسى که بعد از رحلت آدم علیه السلام به مقام شامخ پیامبرى نائل آمد، شیث (هبة الله) بود. او وصى و جانشین آدم شد و امانتهاى الاهى و صحیفه هائى که از جانب خداوند نازل شده و جمعا بیست و یک صحیفه بود، دریافت و جمع آورى و منظّم نمود و سپس به نشر آن تعالیم و هدایت و راهنمائى فرزندان آدم که رفته رفته جمعیّت قابل ملاحظه اى را تشکیل می دادند کمر بست. از میان آثار بجاى مانده از آن صحیفه ها، این صحیفه است که خداوند به آدم وحى فرستاد که؛ من تمام نیکى ها و سعادت ها را در چهار کلمه براى تو بیان می کنم. آدم پرسید: آن چهار کلمه کدامند؟ خطاب آمد: کلمه اوّل از آن من، کلمه دوم از آن تو، کلمه سوم میان من و تو و کلمه چهارم میان تو و مردم. آن که از آن من است این است که مرا بپرستى و شریکى براى من قرار ندهى. آن که از آن توست آن که در برابر کارهائى که مى کنى، آنچه را که بیش از هر چیز به آن نیازمندى، به تو پاداش دهم. آنکه میان من و توست: از تو دعا کردن و خواستن و از من اجابت و پذیرفتن. و بالاخره آن که میان تو و بندگان من است این است که: براى مردم دوست بدارى آنچه براى خودت دوست دارى.

آدم پس از گذرانیدن عمرى طولانى، احساس کسالت و ناتوانى کرد. به فرزندش شیث گفت: پسرم، زمان مرگ من نزدیک شده و اینک من مریض و ناتوانم و خداوند به من دستور داده که تو را وصى خود قرار دهم و ودیعه هاى او را به امانت نزد تو بگذارم، اینک وصیّت نامه من که شامل آثار علمى و نام بزرگ خداوند می باشد، زیر سر من است. وقتى من از دنیا رفتم آن را بردار و کسى را نیز از آن مطّلع مکن . در وصیت نامه من تمام مسائلى که به آن نیازمند شوى، چه در امور دینى و چه در مسائل دنیوى ثبت و ضبط شده است. پسرم، در این لحظات که بیمارى و رنج بر من غلبه کرده، میل دارم از میوه هاى بهشتى، تناول کنم. از دامنه کوه بالا برو و هر یک از فرشتگان را دیدى سلام مرا به او برسان و بگو: پدرم مریض است و از شما می خواهد کمى از میوه هاى بهشتى براى او هدیه بفرستید. شیث به ارتفاع کوهستانى که در آن منطقه بود، بالا رفت تا براى پدر، میوه اى بدست آورد. در بین راه جبرئیل را با گروهى از فرشتگان دید، جبرئیل بر او سلام کرد و پرسید: کجا می روى؟ گفت: پدرم مریض شده و از من خواسته است مقدارى از میوه هاى بهشتى، از فرشتگان به رسم هدیه بگیرم و اینک براى این منظور به کوه آمده ام. جبرئیل گفت: خداوند به تو صبر و اجر عنایت کند پدرت چشم از جهان پوشید و به عالم ابدى پیوست. آن گاه همگى کنار جسد آدم آمدند. فرشتگان به فرمان پروردگار بدن او را غسل داده و براى نماز آماده ساخته بودند. شیث جلو ایستاد و نمازى با پنج تکبیر، به همان شیوه اى که خداوند در امّت اسلامى مقرّر فرموده و تا روز رستاخیز این شیوه ادامه خواهد یافت، بر جنازه آدم خواند. سپس جنازه او را طبق راهنمائى جبرئیل، با احترام و تجلیل فراوان به خاک سپردند و شیث در غم از دست دادن پدر بیتابى می کرد. جبرئیل او را دلدارى داد و به ادامه زندگى و انجام وظیفه پیامبرى تشویق نمود. میگویند حضرت شیث علیه السلام ۹۱۲ سال زندگی کرد.

وی سرانجام در مکّه درگذشت و در کوه ابوقبیس به خاک سپرده شد. برخی نیز گفته اند: مزار حضرت شیث علیه السلام از فرزندان حضرت آدم علیه السلام در شهر بلخ می باشد.

شیث متجاوز از هزار سال زندگى کرد و همواره با جبرئیل و فرشتگان الاهى در ارتباط بود و وحى خداوندى را دریافت و به مردم ابلاغ می کرد. بر اساس ‍ سنت تغییر ناپذیر آفرینش، دوران زندگى شیث به سر آمد و به دستور خداوند، ادریس را که از بهترین نواده هاى آدم بود، به جانشینى برگزید و ودائع نبوّت را به او سپرد. همچنین گفته شده که پس از شیث، فرزندش انوش – که او را “ریسان” نیز نامیده اند – وصى او گردید. بعد از وى پسرش “قینان” و پس از او “مهلائیل” یا “حلیث” و بعد فرزندش “یارد” – که بعضى “یرد” نیز ذکر کرده اند – یا “غنمیشا” به این مقام رسیدند و “یارد” پدر ادریس پیغمبر است. عمر هر یک از ایشان را به اختلاف بین هشتصد تا هزار سال نوشته اند. چنان چه عمر انوش را ۹۰۵ یا ۹۶۵ سال ذکر کرده اند. در نام هاى آن ها نیز اختلاف است.

———————————————————————————————————————————————————

پی نوشت ها :

۱ . روضه کافی ۸ : ۱۱۴

۲ . کمال الدین ۱: ۴۳۰