ابو جعفر محمّد بن علىّ اسود رضى اللَّه عنه گويد: من اموالى را كه وقف امام بود به‏ نزد ابو جعفر محمّد بن عثمان عمرىّ مى‏بردم و او آنها را از من تحويل مى‏گرفت. يك روز در اواخر حياتش – كه گويا دو سه سال پيش از مرگش بود – اموالى را به نزد او بردم، دستور داد آنها را به ابوالقاسم روحى رضى اللَّه عنه تسليم كنم و از او مطالبه قبض مى‏كردم و به ابو جعفر عمرى شكايت كرد و او دستور داد مطالبه قبض از وى نكنم و گفت: هر چه كه به دست ابو القاسم برسد به دست من رسيده است، گويد: بعد از آن اموال را به نزد او مى‏بردم و مطالبه قبض از وى نمى‏كردم.

مصنّف كتاب کمال الدین (شیخ صدوق) گويد: دلالتى كه در اين حديث وجود دارد اين است كه او به مبلغ آن اموال آگاه بوده است و از قبض آنها بى‏ نياز بوده است و آن جز به توفيق خداى تعالى صورت نمى‏ پذيرد.

(كمال الدين / ترجمه پهلوان، ج‏۲، صص:۲۶۷-۲۶۸، ح ۲۹)