به دعای بر فرج برای امام زمان علیه السلام اشراق نور امام در دل دعا کننده می شود. اين مطلب با بيان سه نکته روشن ميشود:
اول: اينکه بدون ترديد، حالتها و تغييرات مختلفي به سبب اعمالي که از انسان صادر مي شود در دل او حاصل مي گردد، و اين معني را با وجدانمان درک مي کنيم. اضافه بر اين آياتي از قرآن و احاديثي از خاندان عصمت عليهم السلام بر آن دلالت دارد. خداوند متعال در وصف اهل ايمان فرموده: «اَلَّذِينَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»؛ [۱] (آنان که چون خداوند ياد شود دلهايشان را ترس مي گيرد.) و درباره اهل کفر و طغيان فرموده: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِيَ کَالحِجارَةِ»؛ [۲] (سپس با آن همه آيات دلهايتان قساوت گرفت که همچون سنگ يا سختتر از آن شد.) و آيات ديگر … .
و از رسول خدا صلي الله عليه و آله آمده که فرمود: يکديگر را ديدار کنيد و مذاکره و گفتگو نماييد که حديث کردن مايه جلاي دل است، و به تحقيق که دلها سياه مي شوند همچنان که شمشير سياه مي گردد. و اخبار در اين باره بسيار است، خواستيم اشاره کنيم.
دوم: هر قدر که عمل صالح نزد خداوند ارزنده تر و عظيم تر باشد، تأثيرش هم در روشنايي دل بيشتر و تمامتر است. لذا بعد از معرفت خداوند و معرفت پيغمبر صلي الله عليه و آله چيزي مهمتر از محبّت و ولايت امير المؤمنين و اولاد طاهرينش عليهم السلام نيست. به همين جهت مولاي ما حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام به ابوخالد کابلي فرمود: اي ابوخالد! به خدا سوگند! که نور امام در دلهاي مؤمنين از آفتاب درخشنده در روز، روشن تر است و آنها (امامان) به خدا سوگند! دلهاي مؤمنين را نوراني مي کنند. خداوند – عزّ و جلّ – نورشان را از هر که بخواهد باز مي دارد، پس دلهاي آن کسان تاريک مي گردد. به خدا سوگند اي ابوخالد! هيچ بنده اي ما را دوست ندارد و به ما تولّي نجويد تا آنکه خداوند دلش را پاک سازد، و خداوند دل هيچ بنده اي را پاک نمي نمايد تا اينکه تسليم ما شود و با ما سازگاري کند، پس هرگاه چنين شد که با ما سازگاري نمود، خداوند او را از سختي حساب نگه دارد و از هراس بزرگ روز قيامت ايمني بخشد. [۳]
و از اموري که شاهد بر اين معني است، روايتي است در خرايج از ابوبصير که گفت: با حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام داخل مسجد شدم در حالي که مردم وارد و خارج مي شدند. پس آن حضرت به من فرمود: از مردم بپرس آيا مرا مي بينند؟ و من هر که را ديدم گفتم: آيا ابوجعفر عليه السلام را ديدي؟ مي گفت: نه – با اينکه آن حضرت کناري ايستاده بود – تا اينکه ابوهارون مکفوف (نابينا) وارد شد. حضرت فرمود: از اين بپرس. به او گفتم: ابوجعفر را ديدي؟ گفت: مگر اين نيست که ايستاده؟! گفتم: از کجا دانستي؟ گفت: چگونه ندانم و حال آنکه او نور درخشنده است. [۴]
سوم: از تمامي مطالبي که قبل و بعد از اين در کتاب آوردهايم، عظمت و اهمّيت اين عمل شريف، يعني مداومت و اهتمام در دعا براي مولاي غايب از ديدگان – عليه السلام – نزد خداوند معلوم ميشود. و با توجه به آيات و اخبار فوايد و آثار آن به دست مي آيد که پس از اين همه براي کسي ترديدي نمي ماند که اين عمل ارزنده مايه زياد شدن اشراق نور امام عليه السلام در دل دعا کننده خواهد شد به خاطر کمال ايمان او که بر اثر اين عبادت و احسان او به مولاي خودش به مقدار توانش حاصل مي گردد، و موجب توجّه امام بر حقّ – عليه السلام – به او و اشراق نور حضرتش در دل او خواهد شد، ان شاء اللَّه تعالي.
(مکیال المکارم؛ محمدتقی موسوی اصفهانی؛ مترجم: مهدی حائری قزوینی)
—————————————————————-
[۱] سوره انفال، آيه ۲.
[۲] سوره بقره، آيه ۷۴.
[۳] کافي: ۱۹۴:۱.
[۴] خرايج: فصل اعلام محمد بن علي الباقرعليه السلام.
آخرین دیدگاهها