بپاخاستن هنگام ياد شدن نام يا القاب شريف امام زمان عليه السلام از وظایف هر شیعه و دوست دار آن حضرت است.

این روش سيره و شيوه شيعيان دوازده امامي بوده و شاهد بر اين، اضافه بر تعظيم و احترام بودن اين عمل که خود مطلوب است، روايتي است که يکي از علماي اعلام در کتاب النجم الثاقب از سيّد عبد اللَّه نواده سيد نعمت اللَّه جزائري آورده، که در بعضي از روايات چنين يافته که: روزي حضرت صاحب الزمان‏ عليه السلام در مجلس امام صادق ‏عليه السلام ياد شد، پس امام صادق‏ عليه السلام به منظور تعظيم و احترام اسم آن حضرت بپا ايستاد. [۱]

براي اثبات استحباب بپاخاستن هنگام بردن نام شريف امام عصر – عجّل اللَّه فرجه الشريف – همين مقدار کافي است، به لحاظ قاعده تسامح، که علماي بزرگوارمان بيان کرده‏ اند.

و مي ‏توان گفت که در بعضي از اوقات واجب مي ‏باشد، به خاطر بعصي از جهات، مانند اين‏که اسم شريف آن حضرت يا يکي از القاب مبارکش در مجلسي که جمعي در آن هستند ياد شود، آن‏گاه همه اهل مجلس به احترام آن بپاخيزند و در اين حال، اگر کسي از اهل مجلس بدون عذر از جاي برنخيزد، اين برنخاستنش، توهين و هتک حرمت آن حضرت ‏عليه السلام خواهد بود، که ترديدي در حرام بودن آن نيست، زيرا که توهين خداوند – عزّ شأنه – مي ‏باشد.

(رک: مکیال المکارم ؛ محمد تقی موسوی اصفهانی؛ ج۲)

نیز در کتاب «منتخب الاثر»، به نقل از کتاب «مرآة الکمال» از «الدمعة الساکبة» از شيخ محمد بن عبد الجبار آمده که وي در کتاب «مشکاة الانوار» گفته: هنگامي که دِعبل قصيده معروف خود را بر حضرت رضا عليه السلام خواند و امام قائم – عجّل اللَّه فرجه الشريف – را ياد کرد، امام رضا عليه السلام دست خود را بر سر نهاد و به عنوان تواضع بپا ايستاد و براي فرج آن جناب دعا کرد.

در کتاب «الزام الناصب» نیز به نقل از تنزيه الخاطر» آورده که: از امام صادق ‏عليه السلام سبب بپاخاستن هنگام ياد نمودن لفظ قائم، از القاب حضرت حجّت ‏عليه السلام سؤال شد، آن حضرت فرمود: زيرا که او را غيبتي است طولاني و از مهرباني شديدي که نسبت به دوستانش دارد، به هر کسي که او را به اين لقب – که به دولت او و حسرت خوردن از جهت غربتش اشعار دارد – ياد کند، نظر مي ‏فرمايد. و از گونه‏هاي تعظيم او، اين است که غلام به حال تواضع، براي ارباب خود بپاخيزد، هنگامي که مولاي جليلش به ديده شريفش به او نظر مي‏ کند، پس بپاخيزد و از خداوند – جلّ ذکره – تعجيل فرجش را طلب نمايد.

———————————————————————————
[۱] بحارالانوار، ۲۷۸:۴۴.