از آثار دعای بر فرج امام زمان علیه السلام برآوردن حاجت مومن و نیل به دوازده کرامت است.

بدان که برآوردن حاجت مؤمن از بهترين اعمال، و پسنديده‏ترين آن‏ها نزد خداوند قادر متعال است. و در احاديث رسيده از ائمّه اطهار عليهم السلام آثار و فوايد بسياري براي آن بيان گرديده است.
و مخفي نيست که هرچه مؤمن بالاتر و مهم‏تر باشد ثواب برآوردن حاجت او نيز مهم‏تر و کامل‏ تر است. و منظور از حاجت چيزي است که آن مؤمن درخواست مي‏ کند از امور مشروع از قبيل وسيله ‏اي که با آن دفع ضرر کند يا منفعتي ديني يا دنيوي را جلب نمايد.
و چون دعا براي تعجيل فرج مولايمان صاحب الزمان ‏عليه السلام از اموري است که آن حضرت از مؤمنين خواسته ‏اند که در توقيع شريفي فرمودند: «وَ أَکْثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعْجِيلِ الفَرَجِ»؛ و براي تعجيل فرج بسيار دعا کنيد. به طور قطع و يقين فوايد و نتايج برآوردن حاجت مؤمن بر انجام اين عمل ارزنده به گونه بهتري مترتّب است، چون که فرقي نيست بين اين‏که امام ‏عليه السلام به کسي بفرمايد: به من آب بده، يا فلان کار را اصلاح کن، و اين‏که بفرمايد: براي فلان کار دعا کن. هر دو نوع طلب حاجت است، و اين واضح است. ولي ما دوازده فايده از فوايد و نتايج ارزنده اين عمل را مي‏ آوريم.

اول: ثواب حجّ بيت اللَّه الحرام
بر اين امر دلالت مي ‏کند روايتي که در اصول کافي به سند صحيحي از حضرت ابي عبد اللَّه صادق‏ عليه السلام است که فرمود: هرکس در برآوردن حاجت برادر مسلمان خود گام بردارد و در آن جدّيت کند، و خداوند برآورده شدن آن حاجت را به دست او قرار دهد، خداي – عزّ و جلّ – برايش ثواب يک حج و يک عمره و اعتکاف دو ماه در مسجد الحرام و روزه آن‏ها را مي‏ نويسد، و اگر در آن تلاش کند ولي خداوند برآورده شدن اين حاجت را بر دست او قرار ندهد، خداي – عزّ و جلّ – يک حجّ و يک عمره براي او خواهد نوشت. [۱]
و نيز از آن حضرت است که فرمود: راستي که برآوردن حاجت يک مؤمن نزد من از بيست حج خوشايندتر است که در راه هر حج صاحب آن صدهزار دينار يا درهم خرج کرده باشد. [۲]
مي‏گويم: شايد اختلاف در ثواب از جهت اختلاف درجات حاجت يا درخواست کننده آن باشد.

دوم: ثواب عمره
سوم: ثواب اعتکاف (ماندن حداقل سه روز در مسجد جامع شهر براي عبادت) دو ماه در مسجد الحرام
چهارم: ثواب روزه دو ماه
و بر اين‏ها حديث فوق و روايات ديگر دلالت مي‏کند.
پنجم: قبول شدن شفاعت او در قيامت
چنان‏که ثقة الاسلام کليني در اصول کافي به سند خود از مفضّل از حضرت ابي عبد اللَّه صادق ‏عليه السلام آورده که فرمود: اي مفضّل! بشنو چه مي‏ گويم و بدان که حقّ است و آن را انجام ده و برادران بزرگوارت را از آن خبر کن. عرض کردم: فدايت شوم برادران بزرگوارم کيانند؟ فرمود: آنان که در روا ساختن حوائج برادران خود راغب هستند. سپس فرمود: و هرکس براي برادر مؤمن خود حاجتي روا سازد خداي – عزّ و جلّ – براي او روز قيامت صد هزار حاجت برآورده سازد، از جمله اولين آن‏ها بهشت است و از جمله اين‏که خويشاوندان و آشنايان و برادرانش را – به شرط اين‏که ناصبي نباشند – داخل بهشت گرداند … . [۳]
ششم: روا شدن صدهزار حاجت او در قيامت
که حديث ياد شده بر آن دلالت دارد.
هفتم: ثواب در طواف خانه کعبه
چنان‏که در اصول کافي به سند صحيحي از ابان بن تغلب آمده که گفت: شنيدم حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق‏ عليه السلام مي‏ فرمود: هرکس هفت شوط خانه کعبه را طواف کند، خداوند – عزّ و جلّ – برايش شش هزار حسنه مي‏ نويسد و شش هزار سيّئه از او محو مي‏ سازد، اسحاق بن عمّار افزوده: و شش هزار حاجت او را برآورد وي گفت: سپس امام فرمود: برآوردن حاجت مؤمن بهتر است از طوافي و طوافي ديگر – تا ده طواف برشمرد -. [۴]
هشتم: ثواب آزاد کردن بردگان
چنان‏که در کتاب مزبور به سند خود از حضرت ابي عبد اللَّه صادق‏عليه السلام آورده که فرمود: براي من گام برداشتن در راه حاجت برادر مسلمانم خوش ‏تر از اين است که هزار برده آزاد کنم، و در راه خدا هزار اسب زين و لجام کرده فرستم. [۵]
و در همان کتاب به سند خود از محمد بن مروان از حضرت ابي عبد اللَّه صادق ‏عليه السلام است که فرمود: براي گام برداشتن مرد در راه روا ساختن حاجت برادر مؤمنش، ده حسنه نوشته مي‏شود و ده سيّئه محو مي‏ گردد و ده درجه بالا مي ‏رود. و جز اين نمي‏ دانم که فرمود: و اين کار برابر آزاد کردن ده برده و بهتر از اعتکاف ده ماه در مسجد الحرام مي‏ باشد. [۶]
مي ‏گويم: مخفي نماند که مترتب بودن اين ثواب بر گام برداشتن در جهت روا ساختن حاجت مؤمن به خاطر آن است که مقدّمه برآورده ساختن آن است. پس در حقيقت ثواب براي همان مي ‏باشد. بنابراين پاداش مزبور در روا ساختن حاجت مؤمن مترتب مي‏ شود هرچند که در گام برداشتن متوقف نباشد.
و امّا اختلاف داشتن اين حديث با حديث قبلي – که ثواب طواف در آن آمده بود – مي ‏تواند بر تفاوت مراتب نياز و حاجت حمل گردد، يا از جهت تفاوت مراتب مؤمنين باشد، يا تفاوت حسنات يا سيّئات و يا اين‏که بگوييم: ثواب مذکور در حديث مزبور بر مقدّمات روا ساختن حاجت مترتّب مي‏ شود، هرچند که منظور خواهنده حاجت انجام نگردد، و ثوابي که در حديث سابق آمده بود بر ذي المقدمه يعني برآوردن حاجت مترتب است، واللَّه تعالي هو العالم.
نهم: ثواب روانه ساختن هزار اسب زين و لجام کرده در راه خداي تعالي
چنان‏که در حديث سابق گذشت.
دهم: حمايت هفتاد و پنج هزار فرشته
در اصول کافي به سند خود از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام آمده که فرمود: هرکس در راه روا ساختن حاجت برادر مسلمانش قدم بردارد، خداوند او را با هفتاد و پنج هزار فرشته سايه مي‏دهد، و هيچ گامي بر نمي ‏دارد مگر اين‏که به خاطر آن حسنه‏اي برايش نوشته شود، و گناهي از او دور گردد، و درجه‏اي بالا رود، پس هرگاه از انجام حاجت او فراغت يافت خداي – عزّ و جلّ – براي او به خاطر آن پاداش يک حج و يک عمره مي ‏نويسد. [۷]
يازدهم: ثواب هزار سال خدمت پروردگار
روايتي است که شيخ صدوق به سند خود از ابوالدنيا از امير المؤمنين ‏عليه السلام از رسول خدا صلي الله عليه و آله آورده که فرمود: هرکس در جهت روا ساختن حاجت برادر مؤمن خويش که رضاي خداي – عزّ و جلّ – در آن باشد و براي او مصلحتي در آن هست، تلاش کند، مثل آن است که خداي – عزّ و جلّ – را هزار سال خدمت کرده که يک چشم برهم زدن در معصيت او نيفتاده باشد. [۸]
دوازدهم: ثواب نُه هزار سال نماز و روزه
روايتي است که شيخ مهدي فتوني در نتايج الاخبار و نوافج الازهار از شيخ طوسي آورده که به سند خود از ميمون بن مهران حديث کرده که گفت: در محضر مولايم حضرت حسن بن علي ‏عليهما السلام بودم که مردي آمد و عرضه داشت: اي پسر رسول خدا صلي الله عليه و آله! فلاني از من پولي طلبکار است و مي‏ خواهد مرا زندان کند. فرمود: به خدا سوگند! مالي ندارم که از سوي تو بپردازم. عرضه داشت: پس با او سخن بگوي. فرمود: من که با او دوستي و انسي ندارم و ليکن از پدرم شنيدم که از جدّم رسول خدا صلي الله عليه و آله حديث گفت که آن جناب فرمودند: هرکس در روا ساختن حاجت برادر مؤمن خود سعي کند چنان است که نُه هزار سال خداوند را عبادت کرده، روزها روزه‏ دار و شب‏ها به نماز اشتغال داشته باشد. [۹]

(رک: مکیال المکارم؛ محمدتقی موسوی اصفهانی؛ مترجم: مهدی حائری قزوینی)
————————————————–
[۱] کافي ۱۹۸:۲.
[۲] کافي ۱۹۳:۲.
[۳] کافي ۱۹۲:۲.
[۴] کافي ۱۹۴:۲.
[۵] کافي ۱۹۷:۲.
[۶] کافي ۱۹۶:۲.
[۷] کافي ۱۹۷:۲.
[۸] کمال الدين ۵۴۱:۲.
[۹] بحار الانوار ۳۱۵:۷۴.