این دوره از درگذشت حسن عسکری در سال ۲۶۰ ق. (۱ ژانویه ۸۷۴ م.) آغاز شد و تا سال۳۲۹ ق. (۹۴۱ م.) به طول انجامید. در این دوره امام زمان تنها از طریق چهار سفیر و آن هم در شرایط خاص با شیعیان تماس میگرفتند. در طی دوران غیبت صغری شیعیان از طریق این چهار سفیر و برخی وکلای دیگر با امام در ارتباط بودند و درخواستها و مسائل خود را طرح میکردند و پاسخ میگرفتند.
عنوان سفیر در کتاب الغیبه نعمانی به چشم میخورد اما نام و تعداد این وکلا ذکر نشده است. ابن بابویه نام چهار نایب را در کمال الدین ثبت نموده است و گزارشی نیز از وکلا داده است. مبسوطترین گزارشها در بارهٔ فعالیت سفرا در کتاب الغیبه ابوجعفر طوسی آمده است. وکلا در دوران امامان مسئول گردآوری خمس بود و عثمان بن سعید نیز یکی از وکلای امام یازدهم بود. در شرایطی که چند امام آخر بهشدت تحت نظارت و مراقبت بودند، عملاً اداره امور ساختار مرکزی جامعه شیعه بر عهده وکلا بود. در شرایط غیبت امام وکلا سرپرستی و رهبری مجازی جامعه شیعه را در خصوص امور دینی و مالی برعهده گرفتند. ابن بابویه چندین نفر را نام بردهاست که آن ها با امام زمان در ارتباط بودند و سمت وکالت را بر عهده داشتهاند بی آنکه کسی از آنها را به عنوان وکیل ویژه یا سفیر معین کند. به خصوص برخی از وکلا خمس را از شیعیان میگرفتند.
سفرای چهارگانه
۱) ابو عمرو عثمان بن سعید عَمری
به نوشتهٔ کلینی وی شخصی مورد اعتماد و صادق و از یاران وفادار حسن عسکری بود. او وکیل حسن عسکری، امام یازدهم شیعه، بودهاست. عثمان بن سعید مستقیما توسط امام حسن عسکری به سفارت امام زمان تعیین شد. او سازماندهی شیعیان سامرا را به عهده داشت. در زمان امام حسن عسکری، عثمان بن سعید از شیعیان عراق پول را به شیعیان سامرا _ که تحت کنترل شدید عباسیان بود _ میرساند. وی بعد از فوت امام حسن عسکری مراسم خاکسپاری او را سازماندهی کرد. امام عسکری پیش از مرگ، فرزندش مهدی را به چهل از شیعیان مورد اعتماد معرفی کرد و به آنان دستور دهد در زمان غیبت مهدی از عثمان به عنوان نماینده مهدی اطاعت کنند. او به شيوه دوران امامت حسن عسکرى نامهها و اموالى را که شيعيان براى امام ارسال مى داشتند، دريافت مى نمود. تاریخ دقیق درگذشت او مشخص نیست، اما طبق قرائن پیش از سال ۲۶۷ هجری بودهاست.
۲) ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید (۳۰۴ یا ۳۰۵ ق.)
محمّد همراه پدرش عثمان بن سعید وکالت امام عسکری را بر عهده داشت و مورد اعتماد امام عسکری بود. امام عسکری او را به عنوان وکیل فرزندش به شیعیان معرفی کرده بود. ابن بابویه دلایل و روایات متعدّدی را بر میشمرد که طبق آن عثمان بعد از خود امور نیابت حجت بن حسن در سرپرستی شیعیان را به فرزند خود محمّد سپرد. محمّد چهل سال وکالت را عهده دار بود و طی این مدت وجوهات شیعه را تحویل میگرفت و توقیعات را از جانب امام به آنان میداد. وی سرانجام در سال ۳۰۵ قمری درگذشت.
۳) ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی (و. ۳۲۶ ه. / ۹۳۷ یا ۹۳۸ م.)
سومین شخصی که سفارت و سرپرستی شیعه را عهده دار شد، حسين بن روح نوبختى است. او در زمان حيات محمد بن عثمان عمرى به عنوان جانشين محمد و سومين نايب ويژه مهدی منصوب شد و توسط محمد بن عثمان بن سعيد عمرى به خواص شيعيان و وکيلان وی معرفى شد. او از کارگزاران محمد بن عثمان بود و محمد در چند سال آخر زندگى اش او را به عنوان سر وکیل خود گماشت و شیعیان را به حسین بن روح ارجاع میداد، تا انتقال نیابت بدون مشکل انجام شود. حسين بن روح علاوه بر آنکه در ميان شيعيان بغداد از موقعيت اجتماعى خوبى بهره مند بود، در میان دستگاه خلافت عباسی به خصوص آل فرات نیز از نفوذ و احترام قابل ملاحظه اى برخوردار بود. سرانجام وی پس از ۲۱ سال عهده داری سفارت امام مهدی در سال ۳۲۶ هجری درگذشت.
به گفته شیخ طوسی شروع سفارت نوبختی به سال ۳۰۶ هجری/ ۹۱۷ میلادی بود. او توقیعاتی را از سوی امام زمان ارائه میکرد و به پرسشهای علمای قم پاسخ میداد. حسین بن روح نوبختی بیش از سفرای پیشین نزد شیعیان هم عصرش شناخته شده بود. حسین بن روح به عنوان تنها سفیر زمان خود توسط شیعیان پذیرفته شد و خاندان نوبختی به عنوان تأثیر غالب بر جامعه شیعیان و علما داشتند.
۴) ابوالحسن علی بن محمد سمری (و. ۳۲۹ ه. / ۹۴۱ م.)
با مرگ سمری در سال ۳۲۹ دوران غیبت کبری شروع شد. على بن محمد سمرى چهارمين و آخرين سفیر امام مهدى است که بعد از درگذشت حسين بن روح نوبختى به دستور مهدی سفیر گردید. سفارت او از تاريخ هيجدهم شعبان ۳۲۶ هجری تا پانزدهم شعبان سال ۳۲۹ هجری- و يا به روایتی دیگر تا پانزدهم شعبان سال ۳۲۸ هجری قمری بود. على بن محمد سمرى شوهر خواهر وزير عباسيان جعفر بن محمد بود و سمت مهمى در دستگاه عباسيان داشت. محمد سمری وجوهات شرعى خود را دریافت میکرد و آن را به «ناحيه مقدسه» میرساند. به جهت کوتاه بودن مدت سفارت فرصت چندانی برای فعالیتهای سفارت نداشت و حداقل آن فعاليتها در منابع نقل نشدهاست. دوران سفارت علی بن محمد سمری با صدور توقیعی از سوی امام مهدی اتمام یافت . متن آن توقیع چنین است :
بسم الله الرحمن الرحیم يا على بن محمد السمرى اعظم الله اجرا اخوانک فيک، فانک ميت ما بينک و بين ستة ايام، فاجمع امرک و لا توص الى احد فيقوم مقامک بعد وفاتک، فقد وقعت الغيبة التامة فلا ظهور الا بعد اذن الله تعالى ذکره، و ذلک بعد طول الامد و قسوة القلوب و امتلاء الارض جوراً. و سيأتى الى شيعتى من يدعى المشاهدة، الا فمن ادعى المشاهده قبل خروج السفيانى و الصيحة فهو کذاب مفتر، و لا حول و لا قول الا بالله العلى العظيم.[۱]
.به نام خداوند بخشنده بخشایشگر ای علی بن محمد سمری خداوند پاداش برادرانت را در مصیبت تو افزون فرماید. تو از اکنون تا شش روز ديگر خواهى مرد، پس کارهای خود را جمع کن، و در بارهٔ سفارت به هيچکس وصيت مکن تا به جاى تو بنشيند؛ زيرا غيبت کامل فرا رسيدهاست، ديگر تا آن روزى که خداى تبارک و تعالى بخواهد، ظهورى نخواهد بود و آن پس از مدت درازى خواهد بود که دلها را سختى و قساوت فراگيرد و زمين از ستم و بيداد پر گردد. بهزودى از شيعيان من ادعاى مشاهده خواهند کرد، بدان هر کس که پيش از خروج سفيانى و برآمدن صيحه و بانگى از آسمان، ادعاى ديدن مرا نمايد، دروغگو و تهمت زنندهاست. قدرت و توانايى از آن خداوند بلند پايه بزرگ است و بس.
الإحتجاج: أَمَّا الْأَبْوَابُ الْمَرْضِيُّونَ وَ السُّفَرَاءُ الْمَمْدُوحُونَ فِي زَمَنِ الْغَيْبَةِ فَأَوَّلُهُمُ الشَّيْخُ الْمَوْثُوقُ بِهِ أَبُو عَمْرٍو عُثْمَانُ بْنُ سَعِيدٍ الْعَمْرِيُّ نَصَبَهُ أَوَّلًا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيُّ ثُمَّ ابْنُهُ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع فَتَوَلَّى الْقِيَامَ بِأُمُورِهِمَا حَالَ حَيَاتِهِمَا ثُمَّ بَعْدَ ذَلِكَ قَامَ بِأَمْرِ صَاحِبِ الزَّمَانِ ع وَ كَانَتْ تَوْقِيعَاتٌ وَ جَوَابَاتُ الْمَسَائِلِ تَخْرُجُ عَلَى يَدَيْهِ فَلَمَّا مَضَى لِسَبِيلِهِ قَامَ ابْنُهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ مَقَامَهُ وَ نَابَ مَنَابَهُ فِي جَمِيعِ ذَلِكَ فَلَمَّا مَضَى قَامَ بِذَلِكَ أَبُو الْقَاسِمِ الْحُسَيْنُ بْنُ رَوْحٍ مِنْ بَنِي نَوْبَخْتَ فَلَمَّا مَضَى قَامَ مَقَامَهُ أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّمُرِيُّ وَ لَمْ يَقُمْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بِذَلِكَ إِلَّا بِنَصٍّ عَلَيْهِ مِنْ قِبَلِ صَاحِبِ الزَّمَانِ ع وَ نَصْبِ صَاحِبِهِ الَّذِي تَقَدَّمَ عَلَيْهِ فَلَمْ تَقْبَلِ الشِّيعَةُ قَوْلَهُمْ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِ آيَةٍ مُعْجِزَةٍ تَظْهَرُ عَلَى يَدِ كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مِنْ قِبَلِ صَاحِبِ الْأَمْرِ ع تَدُلُّ عَلَى صِدْقِ مَقَالَتِهِمْ وَ صِحَّةِ نِيَابَتِهِمْ فَلَمَّا حَانَ رَحِيلُ أَبِي الْحَسَنِ السَّمُرِيِّ عَنِ الدُّنْيَا وَ قَرُبَ أَجَلُهُ قِيلَ لَهُ إِلَى مَنْ تُوصِي أَخْرَجَ تَوْقِيعاً إِلَيْهِمْ نُسْخَتُهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ يَا عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِيَّ إِلَى آخِرِ مَا نَقَلْنَا عَنِ الشَّيْخِ رَحِمَهُ اللَّهُ
اعلام الوری: وَ مِنْ جُمْلَةِ ذَلِكَ مَا رَوَاهُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْحَارِثِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ يَقُولُ لِآلِ مُحَمَّدٍ غَيْبَتَانِ وَاحِدَةٌ طَوِيلَةٌ وَ الْأُخْرَى قَصِيرَةٌ قَالَ فَقَالَ لِي نَعَمْ يَا أَبَا بَصِيرٍ إِحْدَاهُمَا أَطْوَلُ مِنَ الْأُخْرَى ثُمَّ لَا يَكُونُ ذَلِكَ يَعْنِي ظُهُورَهُ ع حَتَّى يَخْتَلِفَ وُلْدُ فُلَانٍ وَ تَضِيقَ الْحَلْقَةُ وَ تَظْهَرَ السُّفْيَانِيُّ وَ يَشْتَدَّ الْبَلَاءُ وَ يَشْمَلَ النَّاسَ مَوْتٌ وَ قَتْلٌ وَ يَلْجَئُونَ مِنْهُ إِلَى حَرَمِ اللَّهِ تَعَالَى وَ حَرَمِ رَسُولِهِ ص فَانْظُرْ كَيْفَ قَدْ حَصَلَتِ الْغَيْبَتَانِ لِصَاحِبِ الْأَمْرِ ع عَلَى حَسَبِ مَا تَضَمَّنَهُ الْأَخْبَارُ السَّابِقَةُ لِوُجُودِهِ عَنْ آبَائِهِ وَ جُدُودِهِ ع أَمَّا غَيْبَتُهُ الْقُصْرَى مِنْهُمَا فَهِيَ الَّتِي كَانَتْ سُفَرَاؤُهُ فِيهَا مَوْجُودِينَ وَ أَبْوَابُهُ مَعْرُوفِينَ لَا تَخْتَلِفُ الْإِمَامِيَّةُ الْقَائِلُونَ بِإِمَامَةِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ فِيهِمْ فَمِنْهُمْ أَبُو هَاشِمٍ دَاوُدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ بِلَالٍ وَ أَبُو عَمْرٍو عُثْمَانُ بْنُ سَعِيدٍ السَّمَّانُ وَ ابْنُهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا وَ عُمَرُ الْأَهْوَازِيُّ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ وَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْوَجْنَائِيُّ وَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ مَهْزِيَارَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي جَمَاعَةٍ أُخَرَ رُبَّمَا يَأْتِي ذِكْرُهُمْ عِنْدَ الْحَاجَةِ وَ كَانَتْ مُدَّةُ هَذِهِ الْغَيْبَةِ أَرْبَعاً وَ سَبْعِينَ سَنَةً
________________
[۱] الاحتجاج، ج ۲، ص.۴۷۸ کمال الدين، ح ۲، ص ۵۱۶، حديث.۴۴ الغيبة، ص ۳۹۵
آخرین دیدگاهها