دعای بر فرج امام زمان علیه السلام اظهار محبت قلبي نسبت بدان حضرت است. محبّت، گرچه امري پوشيده و مخفي است و فعلي باطني و قلبي، ولي آثار و دلايل آشکار و شاخه هاي بسيار دارد. محبّت به سان درخت پر برگ و باري است که بر شاخه هايش گلهاي رنگارنگ نشسته، بعضي از آثار آن در زبان، و بعضي در اعضا و جوارح انسان آشکار مي گردد و همانطور که نمي توان درخت را از بروز دادن گلهايش منع کرد، نشايد که صاحب محبّت را از اظهار آثار آن جلو گرفت.
گويند که در سينه غم عشق نهان ساز – در پنبه چسان آتش سوزنده بپوشم؟
يکي از دلباختگان چه خوش سروده است:
إِذا هَمَمْتُ بِکِتْمانِ الهَوي نَطَقَتْ – مَدامِعِي بِالَّذِي أُخْفِي مِنَ الأَلَمِ
فَإِنْ أَبُحْ أَفْتَضِحُ مِنْ غَيْرِ مَنْفَعَةٍ – وَ إِنْ کَتَمْتُ فَدَمْعِي غَيْرُ مُنْکَتِمٍ
لکِنْ إِلَي اللَّهِ أَشْکُو ما أُکابِدُهُ – مِنْ طُولِ وَجْدٍ وَ دَمْعٍ غَيْرُ مُنْصَرِمٍ
اگر تلاش کنم که عشقم را مخفي بدارم، اشکهايم از دردهاي پوشيدهام سخن مي گويد.
هرگاه آن را افشا کنم بدون اينکه سودي برده باشم رسوا مي شوم، و چون کتمان نمايم اشکهايم پنهان نمي ماند.
ولي به درگاه خدا شکوه مي برم آنچه مي کشم، از طولاني بودن اندوه و سرشک بي پايان.
و همانطور که درخت هرچه بيشتر رشد کند و پرورش يابد، گلها و شکوفه هايش فزونتر مي شود، همچنين هرچه محبّت و دوستي نيرومندتر گردد، آثار و نشانههاي آن بيشتر مي شود.
و از آثار محبّت در چشم، بي خوابي و اشکباري است. يکي از اهل اشتياق در آثار حال فراق گفته:
لَوْ أَنَّ عَيْناً فِي الفِراقِ بَکَتْ دَماً – لَرَأَيْتَ فِي عَيْنِي دَماً لا يَجْمَدُ
اگر چشمي در فراق خون مي گريست، در ديدگانم خون خشک ناشدني مي ديدي.
و ابوالعباس مبرّد در آغاز قصيده اي چنين مي گويد:
بَکَيْتُ حَتّي بَکي مِنْ رَحْمَتِي الطَّلَلُ – وَ مِنْ بُکائِي بَکَتْ أَعْدايَ إِذْ رَحَلُوا
آنقدر گريستم که ويرانه ها هم به حالم گريستند، و از گريه ام دشمنانم هم گريه کردند وقتي يارانم رفتند.
و از نشانههاي محبّت در زبان، ياد کردن محبوب است هميشه و همه جا. و شاهد بر اين مدعي فرموده خداي تعالي در حديث قدسي به موسي بن عمران عليهما السلام است که: ياد من به هر حال و وضعي خوب است.
ميگويم: حال اهل توجّه همين گونه است. خداوند متعال در قرآن مجيد فرموده: «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمواتِ وَ الأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الأَلْبابِ الَّذِينَ يَذْکُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلي جُنُوبِهِمْ»؛ [۱] (همانا در خلقت آسمانها و زمين و آمد و رفت پياپي شب و روز نشانه هايي براي خردمندان است، آنان که خداي را هنگام ايستادن و نشستن و خفتنشان ياد مي کنند.)
ميگويم: اين از آثار نهايت شوق آنان نسبت به محبوبشان مي باشد.
و نيز از نشانههاي زباني محبّت، يادآوري خوبي ها و زيبايي هاي محبوب است – به هرگونه که خوشايند باشد – از همين روي روايات متعددي در فضيلت شعر گفتن در مدح ائمه اطهار عليهم السلام وارد شده که ما در اينجا به يک حديث اکتفا مي کنيم:
در بحار و وسائل از امام هشتم حضرت رضا عليه السلام رسيده که فرمود: هيچ مؤمني در مدح ما شعري نگويد مگر اينکه خداوند متعال براي او در بهشت شهري بنا کند که هفت بار از دنيا وسيع تر باشد، در آن شهر هر فرشته مقرّب و هر پيغمبر مرسلي به ديدار او روند. [۲]
و ديگر از نشانههاي محبّت در زبان، دعا کردن و خواستن تمام خوبيها براي محبوب مي باشد، و اين معني کاملاً براي خردمندان روشن است و جز افراد نادان کسي آن را انکار نمي کند.
دليل بر خوبي اظهار محبّت به زبان، بلکه قرار دادن آن از ارکان شکر اينکه: دومين مرتبه ايمان مي باشد، در صورتي که حقيقت ايمان همان اعتقاد و باور است که در دل و باطن انسان قرار دارد، چنانکه در قرآن مجيد آمده: «إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمانِ»؛ [۳] (مگر کسي که مورد اکراه واقع شود و حال آنکه دلش به ايمان مطمئن باشد.)
و نيز آمده: «قالَتِ الأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الإِيمانُ فِي قُلْوبِکُمْ»؛ [۴] (اعراب (باديهنشينان) گفتند: ايمان آورده ايم. بگو: ايمان نياورده ايد ولي بگوييد اسلام آورده ايم که هنوز ايمان در دلهايتان وارد نشده است.)
بنابراين ايمان در حقيقت جز محبّت خدا و رسول و وليّ او نيست. با وجود اين لازم است آنچه در دل معتقديم به زبان آوريم و گرنه آثار ايمان بر آن مترتّب نخواهد شد.
نتيجه اينکه: دعا کردن براي فرج مولي صاحب الزمان – صلوات اللَّه عليه – نشانگر حقيقت ايمان است، همانطور که شعر گفتن در مدح ائمه اطهار عليهم السلام اظهار محبّت و علامت ايمان است.
و نيز رواياتي که در باره فضيلت اظهار محبّت امير مؤمنان علي عليه السلام به زبان وارد شده بر اين معني هم دلالت دارد، چون که منظور ابراز محبّت قلبي است، و بدون ترديد دعا کردن براي تعجيل فرج از مصاديق حتمي اين عنوان مي باشد.
و نيز از دلايل فضيلت اظهار محبّت به زبان، رواياتي است که در آداب معاشرت با برادران ديني وارد شده، در حديث صحيحي در کتاب کافي از امام صادق عليه السلام آمده که هشام بن سالم فرمود: اگر کسي را دوست داشتي او را از اين امر مطّلع ساز که دوستي بين شما را محکم تر ميگرداند. [۵]
و نيز در حديث صحيحي – به اصطلاح قدما – از نصر بن قابوس الجليل آمده که گفت: امام صادق عليه السلام به من فرمود: اگر کسي از برادرانت را دوست داشتي او را از اين امر با خبر کن. که حضرت ابراهيم عليه السلام گفت: پروردگارا! به من بنمايان چگونه مردگان را زنده ميکني. [خداوند] فرمود: مگر ايمان نياورده اي؟ گفت: چرا ولي براي اينکه دلم اطمينان يابد [اين درخواست را مي کنم]. [۶]
مجلسي در کتاب مرآة العقول در شرح اين حديث گفته: و اين حديث با روايتي که در کتاب عيون اخبار الرضا در تفسير آيه وارد شده کاملاً منطبق است، و مراد آن است که دلم بر دوستي و خليل قرار دادن من اطمينان يابد. [۷]
ميگويم: منظور از آگاه ساختن و مطّلع نمودن برادر ديني از محبّت، هر کاري که دلالت بر آن دارد مي باشد، نه با زبان تنها. شاهد بر اين معني آن است که: ابراهيم عليه السلام اجابت دعاي خويش را علامت خليل گرفتنش از سوي خداوند قرار داد. بنابراين اهتمام ورزيدن به دعا براي تعجيل فرج امام عليه السلام اظهار محبّت نسبت به آن جناب است، و سبب ميشود که آن حضرت نيز نسبت به دعا کننده دوستي بيشتري پيدا کند، بلکه موجب محبّت پدران بزرگوارش هم مي شود، چون دعا کردن براي امام عصر – عجّل اللَّه فرجه الشريف – ابراز دوستي نسبت به تمام اين خاندان است. لذا مايه جلب عنايت و محبّت آنان مي گردد، اگر جز اين اثر نيک بر دعا کردن نبود، همين مکرمت بزرگ بس بود.
(رک: مکیال المکارم؛ محمدتقی موسوی اصفهانی؛ مترجم: مهدی حائری قزوینی)
————————————————————————————
[۱] سوره آل عمران، آيه ۱۹۰.
[۲] وسائل الشيعه ۴۶۷:۱۰.
[۳] سوره نحل، آيه ۱۰۶.
[۴] سوره حجرات، آيه ۱۴.
[۵] کافي ۶۴۴:۲.
[۶] کافي ۶۴۴:۲، و اين قسمت آيهاي است از قرآن مجيد، سوره بقره، آيه ۲۶۰: «قالَ رَبِّ أَرِنِي کَيْفَ تُحْيِي المَوْتي قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلي وَ لکِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي».
[۷] مرآة العقول ۵۳۹:۱۲.
آخرین دیدگاهها