دعا کردن براي تعجيل فرج، مايه فزع و ناراحتي شيطان لعين و دوري او از دعا کردن مي‏ شود. دليل بر اين مدّعا بر دو وجه است:

اول، دليل عقل: توضيح اين‏که بدون ترديد اين عمل شريف عبادت ارزنده ‏اي است که موجب کمال ايمان و تقرب به درگاه پروردگار سبحان است، و پر واضح است که هرچه مؤمن به درگاه خداوند نزديک ‏تر شود شيطان از او دورتر و بيزارتر مي ‏گردد، زيرا هر چيزي که در اين عالم هست به سنخ و جنس خودش تمايل دارد.
باري؛ انسان هر اندازه در مراتب عبادت و اطاعت کامل ‏تر شود و در کسب اخلاق و صفات پسنديده بيشتر کوشد، به عالم ملکوت نزديک ‏تر گردد، و براي او حقايق بسياري کشف شود. لذا در حديث آمده: اگر شياطين اطراف دل‏ هاي بني آدم نمي ‏گشتند، آن‏ها ملکوت آسمان را مي‏نگريستند. [۱]
و همين‏طور از وسوسه‏هاي شيطاني و هوس‏هاي نفساني و شهوت‏ هاي حيواني دور گشته و از موارد هلاکت فاصله گرفته تا به درجه‏اي برسد که در حديث قدسي از امام صادق ‏عليه السلام روايت شده که خداوند متعال فرمود: هيچ بنده‏اي به من تقرّب نمي‏ جويد به چيزي که خوشايندتر از واجباتي باشد که بر او فرض کرده‏ ام، و او به وسيله بجاي آوردن نافله به من تقرّب مي ‏جويد تا آن‏جا که او را دوست بدارم. وقتي او را دوست داشتم گوش او خواهم شد که به آن مي‏ شنود، و چشم او که به آن مي ‏بيند، و زبان او که به آن نطق مي‏ کند، و دست او که به آن تلاش مي ‏نمايد. اگر از من مسألت کند به او مي ‏دهم و هرگاه مرا بخواند اجابتش نمايم. [۲]
مي‏گويم: در توضيح اين حديث شريف دو وجه به نظر مي‏رسد:
۱ – اين‏که وقتي بنده به آن درجه والا و مرتبه اعلي نايل گشت، ديگر هيچ هدفي جز خداي متعال نخواهد داشت و غير از او همه چيز را فراموش خواهد کرد، گوش و چشم و زبان به طور مثال است، يعني: چيزي جز خدا نخواهد، پس خدا گوش او و خدا چشم او و … خواهد بود.
و امام چهارم سيّد الساجدين و امام العارفين علي بن الحسين‏ عليهما السلام به همين معني اشاره نموده که در مناجات با خداوند مي‏ گويد: همّتم به درگاه تو متوقّف ماند، و تمام خواسته ‏هايم به سوي تو مصروف گشت. تنها تو، نه کسي جز تو، مراد من هستي، و تنها براي تو، نه براي غير تو، بي ‏خوابي و بيداري من است … .
۲ – و يا اين‏که منظور آن است که هرگاه بنده به آن منزلت والا رسيد، آنچه بخواهد مي‏ شود، و هيچ دري به او بسته نمي ‏ماند. پس معني اين‏که خداوند متعال گوش و چشم و دست او مي ‏شود آن است که او مي‏ شنود آنچه ممکن است شنيده شود، و مي ‏بيند آنچه را ممکن است ديده شود، و آنچه بخواهد انجام دهد، پس او مي ‏شنود و مي ‏بيند و انجام مي ‏دهد آنچه را که ديگران نمي ‏شنوند و نمي ‏بينند و انجام نمي ‏دهند. و اين از صفات ربّاني است که خداوند متعال به جهت دوست داشتن او به وي عطا مي‏ فرمايد. لذا گفته‏اند: اگر بنده، خدا را اطاعت کند همه چيز از او اطاعت مي‏ نمايد.
مؤيّد اين وجه آن است که خداوند – عزّ و جلّ – در حديث قدسي فرمود: اگر از من مسألت کند به او مي ‏دهم و هرگاه مرا بخواند اجابتش مي ‏نمايم. و در کتاب لئالي حکايت است که ابراهيم بن ادهم گفت: از کنار چوپاني مي‏ گذشتم، به او گفتم: آيا آب يا شيري نداري به من بدهي؟ گفت: کدام را بيشتر خوش داري؟ گفتم: آب. پس با عصاي خود به سنگ سختي که هيچ شکافي نداشت زد، آب از آن جوشيد، از آن نوشيدم از برف خنک‏ تر و از عسل شيرين‏ تر بود، به حيرت ماندم. چوپان گفت: تعجب مکن که بنده اگر مولايش را اطاعت کند همه چيز به فرمانش درآيد.
و پس از آن‏که به فضل و فيض الهي به اين دو وجه الهام شدم به شرح الاربعين محقق عارف شيخ بهايي و شرح اصول کافي عالم ربّاني ملا صالح مازندراني و مرآة العقول علاّمه مجلسي مراجعه کردم، در سخنان آن دو بزرگوار اوّل، مطالبي يافتم که به وجه اول برمي ‏گردد، و در سخنان مجلسي مطالبي بود که به وجه دوم باز مي‏ گشت. و نيز وجوه ديگري در گفته‏هاي مجلسي هست که باز به آن دو وجه بر مي ‏گردد – هرچند که روش‏ها مختلف است -. مخفي نماند که اين مبحث از اموري است که گام‏ها در آن مي‏ لغزد و خداوند نگهدار و حافظ است.
و از مطالب گذشته معني آيه شريفه: «إِنَّ الصَّلوةَ تَنْهي عَنِ الفَحْشآءِ وَ المُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ»؛ [۳] (راستي که نماز از زشتي ‏ها و گناهان باز مي ‏دارد، و البته ياد خداون بزرگ‏تر است.)
نيز معلوم گشت که ظاهراً اين سخن بيانگر دو امر است که دومي از اولي بالاتر است:
امر اوّل: با توجه به اين‏که نماز معراج مؤمن و سبب نزديک شدن بنده به درگاه خداوند است، اگر بنده آن را به همان‏ گونه که خداوند آن را امر فرموده ادا نمايد، اين نماز سبب دوري شيطان از بجاي آورنده آن مي ‏شود، و لازمه ‏اش اين است که از فحشا و منکرات اجتناب مي ‏کند. روايات متعددي نيز بر اين معني دلالت دارد از جمله:
در تفسير مجمع البيان از پيغمبر اکرم‏ صلي الله عليه و آله روايت شده است که فرمود: کسي که نمازش او را از زشتي ‏ها و منکرات باز ندارد، جز دوري از خدا حاصلي نخواهد داشت. [۴]
مي‏گويم: يعني حقّ نماز را کاملاً ادا نکرده لذا اثر نماز بر او آشکار نشده است،
در وسائل از حضرت رضا از پدرانش‏ عليهم السلام آمده که: پيغمبر اکرم ‏صلي الله عليه و آله فرمود: شيطان پيوسته از مؤمن هراسان مي ‏ماند، مادامي که بر اوقات نمازهاي پنج ‏گانه مواظبت کند، پس اگر آن‏ها را ضايع نمايد، شيطان بر او جرأت مي‏ کند، و او را در گناهان بزرگ وارد مي ‏سازد. [۵]
مي‏گويم: هر عبادتي همين ‏طور است که اگر مؤمن آن را به همان ‏گونه که خداوند متعال امر فرموده بجاي آورد – نظر به اقتضاي عبادت – او را به خداوند نزديک مي‏ نمايد، و لازمه آن دوري شيطان مي ‏باشد، و هر عبادتي که به نظر شارع مهم‏ تر و عظيم‏ تر باشد، آن اقتضا در آن بيشتر است و آن خاصّيت در آن کامل‏تر، مثل: نماز و زکات و ولايت و قرائت ‏قرآن و دعا براي تعجيل فرج مولي صاحب الزمان و غير اين‏ها. و هر عبادتي که شرايط قبولي در آن زيادتر جمع باشد، زودتر و کامل‏ تر اين نتيجه را مي‏ دهد. با اين بيان سبب بودن دعا براي تعجيل فرج حضرت صاحب الزمان‏ عليه السلام براي دوري شيطان، با دليل و برهان معلوم شد.
امر دوم: که در آيه شريفه بيان شده و از اوّلي بالاتر است اين‏که: نماز محض ذکر اللَّه و ذکر اللَّه محض است، و غافل ماندن از آنچه در آسمان‏ها و زمين است، و اين امر حاصل مي‏ شود به اين‏که بنده تمام لحظات عمرش را در عبادت خداوند صرف کند، و از آنچه جز اوست چشم بپوشد، و هيچ التفاتي به غير ننمايد. و همين معني باز از فرمايش گذشته امام چهارم‏ عليه السلام و از ساير کلمات آن حضرت استفاده مي‏ شود. بنابراين اگر بنده نمازش را به طور تمام و کمال و آن‏طور که بايد و شايد بجاي آورد شيطان از او دور مي‏ گردد به طوري که نزديکش نمي ‏آيد.
روزي يکي از علما درباره معني حديثي که وارد شده: «نماز چهار هزار حدّ دارد» با من مذاکره کرد. به او گفتم: شماره گناهان – به طوري که بعضي از علما گفته‏اند – چهار هزار است. ممکن است منظور اين باشد که اين‏ها حدود است که نمازگزار حقيقي از آن‏ها تجاوز نمي ‏کند. يعني دليل و نشانگر اين‏که نماز را درست انجام داده، پرهيز از تمام بدي‏هاست، پس هرکه از گناهان اجتناب ننمايد، حقيقت نماز را بجاي نياورده، واز حدود الهي تجاوز کرده است. آن عالم اين توجيه را پسنديد.
شاهد بر اين وجه حديثي است که در مجمع البيان از رسول خدا صلي الله عليه وآله رسيده است. [۶]
و نيز از ابن مسعود از پيغمبر اکرم ‏صلي الله عليه و آله منقول است که فرمود: نماز نيست براي کسي که نماز را اطاعت نکند، و اطاعت نماز آن است که از فحشا و منکر اجتناب نمايي.
شيخ طبرسي گفته: يعني چون نماز نهي کننده از گناهان است، پس اگر کسي آن را بجاي آورد ولي از گناهان دست برندارد، نمازش به آن صفتي که خداوند توصيف کرده نخواهد بود، و اگر پس از مدّتي توبه کند و از گناهان دست بردارد، معلوم مي‏ گردد که نمازش براي او سودمند بوده است.
و نيز گفته: انس روايت کرده که يکي از جوان‏هاي انصار با رسول خدا صلي الله عليه و آله نماز مي‏ خواند ولي زشتي‏ها را هم مرتکب مي‏ شد، اين رفتار به عرض پيغمبر اکرم‏ صلي الله عليه و آله رسيد، فرمود: روزي نمازش او را از زشتي‏ ها باز خواهد داشت.
و از جابر روايت شده است که گفت: به رسول خدا صلي الله عليه و آله عرض شد: فلاني روزها نماز مي ‏خواند و شب‏ها دزدي مي ‏کند، فرمود: نمازش او را باز خواهد داشت.
و اصحاب ما روايت کرده‏اند از امام صادق ‏عليه السلام که فرمود: آن‏که مايل است بداند که آيا نمازش قبول شده يا نه، نگاه کند آيا نمازش او را از زشتي‏ها باز داشته؟ که به هر قدر بازداشته باشد به همان‏ قدر نمازش قبول شده است. [۷]
مي‏گويم: اين‏که همه اين سخنان را نقل کردم براي آن است که کسي نگويد: اگر دعا کردن براي تعجيل فرج سبب دوري شيطان مي‏ شود، پس از بسياري از افراد نبايد گناهي صادر گردد؟ چون در جواب مي‏ گوييم: اين عمل شريف نظير نماز است، و هرچه در اين باره گفتيم اين‏جا نيز وارد است، و اشاره براي اهل ادراک کافي است.
دوم: دليل نقل: در امالي شيخ صدوق از امام صادق‏ عليه السلام از پدرانش از پيغمبر اکرم ‏صلي الله عليه و آله آمده که به اصحاب خود فرمود: آيا خبر دهم شما را به چيزي که اگر آن را انجام دهيد شيطان از شما دور مي‏شود، [همچون] دوري مشرق از مغرب؟ گفتند: آري. فرمود: روزه، رويش را سياه مي‏ کند و صدقه کمرش را مي ‏شکند، و دوستي کردن در راه خدا، و همکاري در کار نيک دنباله ‏اش را قطع مي‏ نمايد، و استغفار رگ حياتش را مي ‏بُرد و هر چيزي زکاتي دارد، و زکات بدن‏ها هم روزه است. [۸]
مي ‏گويم: وجه دلالت اين حديث شريف، بر اين معني متوقف بر بيان مقدمه ‏اي است که: محبت داراي درجات و مراتبي است و هر مرتبه آن اثر و فايده خاصّي دارد، نخستين درجه محبّت، محبّت قلبي است که به فارسي به دوست داشتن از آن تعبير مي ‏کنند. ايمان، بر اين مرتبه از محبّت متوقّف است و براي رستگاري به رحمت پروردگار و دخول به بهشت اين درجه لازم است. پس اگر بنده‏اي نتواند محبّت و دوستي قلبي خودش را که نسبت به خدا و اولياي او دارد آشکار نمايد، همين مقدار کافي است به نصّ قرآن که مي‏ گويد: «إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمانِ»؛ [۹] (مگر کسي که تحت فشار واقع شود، در حالي که دلش به ايمان محکم باشد.) و آثار مختلفي از اين مرتبه بر مي ‏آيد که افراد مرتبه دوم مي ‏باشند.
مرتبه دوم به فارسي، دوستي کردن و به عربي تحابُب و مُوادّه نام دارد، و گاهي به آن «حبّ في اللَّه» گفته مي ‏شود.
و در فضيلت دوستي کردن، احاديث متعددي آمده که آوردن آن‏ها موجب طولاني شدن سخن است. از جمله آثار آن چنان‏که در اين حديث ذکر شده، دوري شيطان از انسان مي‏ باشد و اين از بهترين عنايات الهي است.
اکنون بايد گفت: منظور از حبّ في اللَّه (دوستي کردن در راه خدا) به قرينه اوّل حديث که فرمود: اگر آن را انجام دهيد – که ظهور در افعال بدني انسان دارد – همان تحابُب، يعني اظهار محبّت به وسيله افعال بدني نسبت به بزرگان و برادران ديني است. بدون ترديد عظيم‏ ترين اهل ايمان يعني مولاي ما حضرت صاحب الزمان – عجّل اللَّه فرجه الشريف – از تمام افراد انسان به اظهار محبّت شايسته‏ تر است، و ثمره دوستي کردن به آن حضرت – که دوري شيطان است – با دعا براي تعجيل فرج آن جناب زودتر از دوستي کردن به ديگران حاصل مي ‏شود. و همچنين دوستي کردن با کارهاي ديگر غير از دعا همين ويژگي را دارد، و نيز دوستي کردن نسبت به پيغمبر و خاندان گرامي آن حضرت – عليهم الصلاة و السلام – و مؤمنين به درجات مختلف آثار ارزنده‏ اي به بار مي ‏آورد.

(مکیال المکارم؛ محمدتقی موسوی اصفهانی؛ مترجم: مهدی حائری قزوینی)
—————————————————————————–
[۱] بحار الانوار ۵۹:۷۰.
[۲] کافي ۳۵۲:۲.
[۳] سوره عنکبوت، آيه ۴۵.
[۴] مجمع البيان ۲۸۵:۸.
[۵] وسائل الشيعه ۸۱:۳.
[۶] مجمع البيان ۲۸۵:۸.
[۷] بحار الانوار ۱۹۲:۸۲.
[۸] امالي صدوق: ۵۹، مجلس ۱۵، ح ۱ – چاپ بيروت -.
[۹] سوره نحل، آيه ۱۰۶.