از وظایف شیعه در عصر غیبت تسليم بودن و عجله نکردن می باشد.
در این زمینه روایات زیادی رسیده است. از آن جمله روایت زیر است:

۱ – در کافي به سند خود، از عبد الرحمن بن کثير آورده که گفت: در محضر امام صادق‏ عليه السلام بودم که مهزم بر آن حضرت وارد شد و عرضه داشت: فدايت شوم! خبر ده مرا از اين امري که منتظرش هستيم، چه وقت خواهد بود؟ حضرت صادق ‏عليه السلام فرمود: اي مهزم! وقت ‏گذاران دروغ گويند و عجله کنندگان هلاک گردند و تسليم شدگان نجات يابند.[۱]
۲ – و از ابراهيم بن مهزم، از پدرش آمده، که گفت: در محضر امام ابوعبد اللَّه ‏عليه السلام از پادشاهان آل فلان سخن به ميان آورديم، آن حضرت فرمود: همانا مردم به خاطر عجله کردنشان براي اين امر هلاک گشتند، خداوند به جهت عجله بندگان، عجله نمي‏ کند، به درستي که براي آن، امر آخري هست که به آن خواهد رسيد، پس هرگاه به آن رسيدند، نه ساعتي پيش و نه پس مي‏ افتند.[۲]
۳ – و از منصور آمده که گفت: حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق‏ عليه السلام فرمود: اي منصور! اين امر شما نخواهد رسيد، مگر بعد از نوميدي. نه، به خدا سوگند! تا اين‏که از هم جدا شويد. و نه، به خدا سوگند! تا اين‏که آزمايش گرديد. و نه، به خدا سوگند! تا اين‏که شقاوتمند شود هرکه شقاوتمند شدني است و سعادتمند گردد هر کس اهل سعادت است.[۳]
۴ – و از محمد بن منصور صيقل، از پدرش آمده که گفت: من و حارث بن المغيره و جمعي از اصحابمان نشسته بوديم و حضرت امام صادق‏ عليه السلام سخنمان را مي ‏شنيد، پس به ما فرمود: شما در چه فکري هستيد، هيهات! هيهات! به خدا سوگند! آنچه شما ديدگانتان را به سوي آن خيره کرده‏ ايد، نخواهد شد تا اين‏که غربال شويد. نه، واللَّه! نخواهد شد آنچه ديدگانتان را به سوي آن مي‏ کشيد، تا اين‏که بررسي شويد. نه، واللَّه! چشم به سويش مي ‏کشيد، نخواهد شد تا اين‏که [خوب از بد] جدا شود. نه، واللَّه! آنچه چشم به سويش مي ‏کشيد، نخواهد شد مگر پس از نوميدي. نه، واللَّه! نخواهد شد آنچه چشم به سويش مي‏ کشيد، تا آن‏گاه که به شقاوت رسد آن‏که شقاوتمند است و به سعادت رسد آن‏که سعادتمند مي‏ باشد.[۴]
۵ – و در حديث ديگري، از حضرت امام ابوجعفر باقر عليه السلام آمده که فرمود: همانا اين حديث شما (شيعيان که اعتقاد به غيبت داريد) به گونه ‏اي است که دل‏هاي مردمان از آن مي ‏رمد، بنابراين هر که به آن اقرار کرد، بيشتر برايش بگوييد و هر کس آن را انکار نمود، او را وا گذاريد. همانا بايد که فتنه‏ اي (آزمايشي) پيش بيايد که هر فرد آشنا و محرمي در آن سقوط نمايد، تا جايي که آن کس موي را دو نيم مي ‏سازد [مو را از ماست بيرون مي‏ کشد و بسيار دقيق است] هم در آن بيفتد، تا اين‏که جز ما و شيعيانمان کسي باقي نماند.[۵]
۶ – و در وافي به نقل از کافي، به سند خود از ابوالمرهف از حضرت امام باقر عليه السلام روايت کرده که فرمود: غبار آن (فتنه و آشوب) بر کسي خواهد رسيد که آن را برانگيزاند، محاضير هلاک شوند. راوي پرسيد: فدايت گردم! محاضير چيست؟ فرمود: عجله کنندگان. [۶] در وافي گويد: محاضير يا با حروف بي ‏نقطه است (= محاصير) از باب (حصر) به معني تنگي سينه مي‏باشد. و يا با حرف نقطه‏دار [ضاد] بين دو حروف بي‏نقطه [حاء و راء] از باب (حضر) به معني دويدن. و مجلسي ‏رحمه الله در بحار گويد: محاضير جمع محضير است و آن اسب بسيار دونده است.
۷ – و در غيبت نعماني به سند خود، از ابوالمرهف آورده که گفت: حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق ‏عليه السلام فرمود: محاضير هلاک شوند. گويد: پرسيدم: محاضير چيست؟ فرمود: شتابزدگان. و نزديک شمارندگان نجات يافتند و قلعه بر روي پايه‏هاي محکم خود ثابت ماند…. [۷]
۸ – و به سند خود، از عبد الرحمن بن کثير روايت کرده، که گفت: در خدمت حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق ‏عليه السلام شرفياب بودم، مهزم اسدي نيز در خدمت آن جناب حضور داشت، پس عرض کرد: خداوند مرا فداي تو سازد! اين امر چه موقع خواهد شد که بر ما طولاني گشت؟! فرمود: آرزومندان به آرزويشان نرسيدند و شتابزدگان هلاک گشتند و تسليم شدگان نجات يافتند، و به سوي ما باز خواهيد گشت.
۹ – و به سند خود، از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام روايت آورده که فرمود: صاحبان محاضير هلاک گشتند و نزديک شمارندگان نجات يافتند و قلعه بر پايه‏ هاي محکم خود استوار شد، به درستي که بعد از غم و اندوه، پيروزي شگفت ‏انگيزي خواهد بود.[۸]
۱۰ – و به سند خود، از ابراهيم بن هليل آورده، که گفت: به حضرت ابوالحسن امام رضا عليه السلام عرضه داشتم: فدايت گردم! پدر من در انتظار اين امر جان سپرد، من نيز به سنّي رسيده ‏ام که مي‏بيني، آيا بميرم در حالي که [در اين باره] به من اطلاع ندهي؟ فرمود: اي ابواسحاق! تو عجله مي ‏کني؟ عرض کردم: آري. به خدا سوگند! عجله مي‏ کنم و چرا شتاب نداشته باشم، در صورتي که به اين سِن که مي ‏بيني، رسيده‏ام. فرمود: همانا به خدا سوگند! اي ابواسحاق! اين کار انجام نمي‏ يابد تا آن‏که [خوب يا بد] جدا شود و آزمايش گرديد و تا آن‏جا که جز اندکي از شما بر جاي نماند. سپس کف دست خود را برگرداند. [۹]
۱۱ – و به سند خود، از عبد الرحمن بن کثير، از حضرت امام صادق‏ عليه السلام آورده که درباره فرموده خداي – عزّ و جلّ -: ««أَتي أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ»؛ امر خداوند آمد، در آن شتاب مکنيد. فرمود: آن امر ما است. خداي – عزّ و جلّ – امر فرموده که در آن عجله نشود، تا اين‏که سه لشکر آن را تأييد نمايند: فرشتگان و مؤمنان و رُعب. و خروج او [حضرت قائم‏عليه السلام] همانند خروج رسول خدا صلي الله عليه و آله خواهد بود. و همين است فرموده خداي تعالي: «کَما أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَيْتِکَ بِالحَقِّ»؛ [۱۰] همچنان که خداوند تو را به حق [و براي اعلاي کلمه توحيد] از خانه‏ ات بيرون ساخت. و در تفسير البرهان [۱۱] و کتاب المحجّة به سند خود، از غيبت شيخ مفيد، مثل همين را روايت آورده است.
۱۲ – و در آن دو کتاب، نيز از مسند فاطمه‏ عليها السلام تأليف شيخ ابوجعفر محمد بن حرير طبري، به سند خود از ابان، از حضرت امام صادق‏ عليه السلام روايت آمده که فرمود: هرگاه خداوند که قائم‏ عليه السلام بپاخيزد، جبرئيل را به شکل پرنده سفيدي مي‏ فرستد، پس او يک پاي بر خانه کعبه و پاي ديگر بر بيت المقدس مي‏ گذارد، سپس با صداي بلند بانگ مي‏زند: «أَتي أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ»؛ امر خداوند آمد، در آن شتاب مکنيد. امام صادق ‏عليه السلام فرمود: آن‏گاه حضرت قائم‏ عليه السلام حاضر مي‏ شود و در مقام ابراهيم دو رکعت نماز مي‏گذارد، سپس درحالي که اصحابش که سيصد و سيزده نفر هستند، پيرامونش باشند حرکت مي ‏کند، به درستي که در ميان اصحاب او، کساني هستند که شبانه از رختخواب خود هجرت مي‏ کنند، پس خروج مي‏ نمايد و با او سنگ [مخصوصي] هست، که چون آن را افکند، از زمين گياه مي‏رويد.
۱۳ – و رئيس المحدّثين شيخ صدوق در کتاب کمال الدين، به سند صحيحي از امام صادق‏ عليه السلام روايت آورده فرمود: اوّلين کسي که با حضرت قائم‏ عليه السلام بيعت مي‏ کند، جبرئيل‏ عليه السلام است، که به صورت پرنده سفيدي نازل مي ‏شود و با آن حضرت بيعت مي ‏نمايد، سپس يک پاي بر بيت اللَّه الحرام و پاي ديگر را بر بيت المقدس مي‏ گذارد و با صداي رسايي که همه جهانيان آن را مي ‏شنوند بانگ مي ‏زند: «أَتي أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ». [۱۲]
اين دو حديث دلالت دارند بر اين‏که منظور از امر اللَّه در آيه، ظهور حضرت قائم – عجّل اللَّه فرجه الشريف – مي‏ باشد، و اين‏که جبرئيل در آن هنگام اين آيه را مي‏ خواند، به جهت دلالت نمودن بر همين مطلب و نکوهش منکران و شتاب کنندگان است واللَّه العالم.
۱۴ – و در تفسير البرهان، به نقل از عيّاشي، از هشام بن سالم، از بعضي اصحابمان، از حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق ‏عليه السلام آمده که راوي گويد: از آن حضرت‏ عليه السلام درباره فرموده خداي تعالي: «أَتي أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ» سؤال کردم. فرمود: هرگاه پيغمبر صلي الله عليه و آله وقوع چيزي را در وقت معيّني خبر داد، آن فرموده خداوند است که: امر الهي آمد، پس در آن شتاب مکنيد، تا آن وقت فرا رسد. حضرت صادق ‏عليه السلام فرمودند: اگر خداوتد چيزي را خبر دهد که واقع شدني است، گويي که آن واقع شده است. [۱۳]
۱۵ – و در کتاب حسين بن حمدان، به سند خود از مفضّل، از امام صادق‏ عليه السلام روايت آورده درباره فرموده خداي تعالي در سوره حمعسق [شوري]: «وَ ما يُدْرِيکَ لَعَلَّ السّاعَةَ قَرِيبٌ يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ يَعْلَمُونَ أَنَّهَا الحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذِينَ يُمارُونَ فِي السّاعَةِ لَفِي ضَلالٍ بَعِيدٍ»؛ [۱۴] و چه داني، شايد که آن ساعت نزديک باشد، آنان که به آن ايمان ندارند، درباره آن [از روي تمسخر] عجله مي ‏کنند، ولي آنان که ايمان آورده‏ اند، از آن بيمناک اند و مي‏ دانند که آن برحقّ است. توجّه کنيد! به درستي آنان که درباره ساعت جدال مي‏ کنند، همانا در گمراهي دوري هستند. [فرمودند] که: منظور از «ساعت»، هنگام ظهور حضرت قائم ‏عليه السلام است، [مفضل گويد:] عرضه داشتم: اي مولاي من! معني «جدال مي‏کنند» چيست؟ فرمود: مي‏گويند: کي متولد شد و چه کسي او را ديد و او کجاست و در کجا خواهد بود و چه وقت ظهور مي ‏کند؟! تمام اين سخنان به جهت شتابزدگي در امر خداوند است و ترديد در قضا و قدرت او. آنان هستند که در دنيا و آخرت زيان برده ‏اند و البته براي کافران، عاقبت بدي خواهد بود.
۱۶ – و در حديث اربع مائه، از امير المؤمنين‏ عليه السلام آمده که فرمود: تلاش کردن براي از جاي برکندن کوه‏ها آسان ‏تر است، از تلاش براي برانداختن حکومتي که وقت معيّني دارد، از خداوند ياري بخواهيد و صبر کنيد که زمين از آن خداوند است، به هر کس از بندگانش بخواهد آن را به ارث مي‏ سپارد و عاقبت [خوب و پيروزي نهايي] براي تقواپيشگان است. درباره امري پيش از رسيدن وقتش شتاب مکنيد، که پشيمان خواهيد شد و مدّت را طولاني مشماريد، که دل‏هايتان را قساوت مي‏ گيرد.
۱۷ – و در کتاب کمال الدين، ابن بابويه به سند خود، از صقر بن ابي دلف آورده، که گفت: شنيدم حضرت ابوجعفر محمد بن علي الرضا عليهما السلام مي ‏فرمود: همانا امام بعد از من پسرم علي است، امر او امر من و گفته‏اش گفته من و اطاعتش اطاعت از من است و امام بعد از او، پسرش حسن است، امر او امر پدرش و گفته‏اش گفته پدر و اطاعتش اطاعت از پدرش مي ‏باشد. سپس ساکت شد. به آن حضرت عرض کردم: اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه وآله! پس امام بعد از حسن کيست؟ آن حضرت ‏عليه السلام به شدّت گريه کرد، آن‏گاه فرمود: به درستي که امام بعد از حسن، پسرش قائم به حقّ، انتظار کشيده شده (منتظَر) است» عرضه داشتم: اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله! چرا قائم ناميده شده؟ فرمود: چون که او قيام مي‏کند، پس از خاموش شدن يادش و مرتدّ شدن بيشتر معتقدان به امامتش. عرض کردم: چرا او منتظَر (انتظار کشيده شده) ناميده شده است؟ فرمود: چون که او را غيبتي است، که روزهايش بسيار و مدّتش طولاني خواهد بود، پس [در آن غيبت] مخلصان منتظر خروجش باشند و ترديد کنندگان او را انکار نمايند و نفي کنندگان ياد او را به مسخره مي‏ گيرند و وقت‏ گذاران در آن دروغگو مي‏ شوند و شتابزدگان درباره آن هلاک مي ‏گردند و تسليم شدگان در مورد آن نجات مي ‏يابند. [۱۵]
۱۸ – و به سند خود، از حضرت سيد العابدين ‏عليه السلام آورده، که فرمود: اين آيه درباره ما نازل شد: «وَ أُولُوا الأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلي بِبَعْضٍ فِي کِتابِ اللَّهِ»؛ [۱۶] و خويشاوندان نسبي در کتاب خدا نسبت به يکديگر اولي هستند. و اين آيه [نيز] درباره ما نازل شد: «وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ»؛ [۱۷] و آن را کلمه باقي در نسل او قرار داد و امامت را در ذرّيه حسين‏ عليه السلام قرار داد، تا روز قيامت. و به درستي که قائم ما را دو غيبت هست که يکي از آن‏ها طولاني‏ تر از ديگري است، غيبت اوّلي شش روز يا شش ماه يا شش سال است، و امّا ديگري آن‏قدر طولاني خواهد شد، تا آن‏که بيشتر معتقدان به اين امر از آن بازگردند، پس بر آن ثابت نمي ‏ماند، مگر کسي که يقينش قوي و معرفتش صحيح باشد و از آنچه ما حکم کنيم در دل هيچ‏ گونه ناراحتي احساس نکند و به اهل بيت تسليم باشد». [۱۸]
۱۹ – و از آن حضرت‏ عليه السلام آمده که فرمود: همانا دين خداي – عزّ و جلّ – با عقل‏ هاي ناقص و آراي باطل و معيارهاي فاسد درک نمي‏شود و جز با تسليم به دست نمي‏ آيد، پس هر کسي به ما تسليم گردد، [از هلاکت دين] سالم ماند و هر آن‏که به ما اقتدا نمايد، هدايت يابد و هر کس به قياس و رأي خود عمل کند، هلاک مي ‏گردد و هر کس از آنچه ما مي‏ گوييم يا حکم مي‏ کنيم در سينه خود تنگي احساس کند، به آن [خدايي] که سبع مثاني و قرآن عظيم را نازل فرموده کافر شده است، در حالي که خود متوجه نيست. [۱۹]
۲۰ – و در کتاب کفاية الاثر شيخ اقدم علي بن محمد بن علي خزّاز رازي – و به قولي قمي – به سند خود، از مولايمان حضرت امام حسن مجبتي‏ عليه السلام روايت آمده که فرمود: روزي رسول خدا صلي الله عليه و آله خطبه‏اي خواند که پس از آن‏که حمد و ثناي الهي را به جاي آورد، چنين فرمود: اي گروه‏هاي مردم! گويا من [به جهان آخرت] دعوت مي ‏شوم و [دعوت حق را] اجابت مي ‏کنم و همانا من در ميان شما دو چيز گرانبها برجاي مي ‏گذارم؛ کتاب خدا و عترتم خاندانم را، تا هر زمان که به اين دو چنگ بزنيد، هيچ‏ گاه گمراه نخواهيد شد، پس از آنان بياموزيد و به آنان ياد ندهيد که آن‏ها داناتر از شمايند، زمين از آنان خالي نمي‏ ماند و اگر خالي بماند، در آن صورت اهل خود را فرو مي‏برد. سپس پيغمبر صلي الله عليه و آله گفت: بار خدايا! من مي ‏دانم که علم پايان نمي ‏يابد و بريده نمي ‏شود و البته تو زمينت را از حجّت خود بر خلقت خالي نمي ‏گذاري، که آشکار باشد و اطاعت نشود، يا ترسان باشد و مخفي ماند، تا حجّت تو باطل نگردد و دوستان تو پس از آن‏که هدايتشان فرموده‏ اي، گمراه نشوند، شماره آنان از همه کم‏تر و قدرشان نزد خداوند از همه بيشتر است.
وقتي از منبر پايين آمد، عرض کردم: يا رسول اللَّه! آيا تو حجّت بر تمام خلق نيستي؟! فرمود: اي حسن! خداوند مي‏ فرمايد: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ»؛ [۲۰] و همانا تو ترساننده ‏اي و براي هر قومي راهنمايي هست. پس من ترساننده [از عذاب الهي] هستم و علي هدايت کننده است. گفتم: يا رسول اللَّه! فرمودي: زمين از حجّت خالي نمي‏ ماند؟!
فرمود: آري. او امام و حجّت بعد از من است و تو حجّت و امام بعد از او هستي و حسين امام و حجّت بعد از تو و به تحقيق که خداي لطيف خيبر مرا آگاه فرموده که از صُلب حسين پسري متولد خواهد شد که او را علي گويند همنام جدّش علي، پس هرگاه حسين درگذشت، پسرش علي زمام امر را به دست مي ‏گيرد و اوست حجّت خداوند و امام، و خداوند از پشت علي پسري متولد خواهد کرد همنام من و شبيه‏ترين مردم به من است، علم او علم من است و فرمان او فرمان من. و او است امام و حجّت بعد از پدرش، و از او فرزندي متولد خواهد گشت که او را جعفر گويند، راستگويان مردم است و او است امام و حجّت بعد از پدرش، و خداوند از صُلب جعفر فرزندي متولد خواهد ساخت همنام موسي بن عمران، سخت‏ کوش ‏ترين مردم در عبادت، پس اوست امام و حجّت بعد از پدرش و خداوند از صُلب موسي پسري بيرون خواهد آورد، که او را علي گويند، کانون علم خداوند و جايگاه حکمت او، که وي است امام و حجّت بعد از پدرش، و خداوند از او پسري متولد خواهد کرد که او را محمد نامند، که اوست امام و حجت بعد از پدرش و خداوند از صُلب محمد پسري متولد خواهد ساخت که او را علي گويند، که او است امام و حجت بعد از پدرش، و خداي تعالي از صُلبِ علي پسري خواهد آورد که او را حسن گويند، که او است امام و حجّت بعد از پدرش، و خداوند از حسن فرزندي برخواهد آورد حجّت، قائم، امام زمان خود بر مردم و نجات‏ بخش دوستانش مي‏ باشد، غايب مي‏ گردد تا اين‏که ديده نمي‏ شود، و عدّه‏اي از اعتقاد به او برمي‏ گردند و عدّه‏اي ديگر ثابت مي ‏مانند و [ترديدکنندگان] مي‏ گويند: اين وعده کي انجام خواهد شد اگر راستگو هستيد؟! چنانچه از دنيا جز يک روز باقي نماند، خداوند – عزّ و جلّ – آن روز را آن‏قدر طولاني خواهد ساخت، تا اين‏که قائم ما خروج کند و عالم را پر از قسط و عدل نمايد، همچنان که از ظلم و ستم پر شده باشد، پس زمين از يکي از شما خالي نمي ‏ماند، خداوند علم و فهم مرا به شما داده و من دعا کردم که خداوند علم و فقه را در ذرّيه من و ذريّه‏ام قرار دهد.[۲۱]

(رک: مکیال المکارم؛ محمدتقی موسوی اصفهانی؛ ج ۲)
——————————————————————————————————————————-
۱] اصول کافي، ۳۶۸:۱ و ۳۶۹.
[۲] اصول کافي، ۳۶۸:۱ و ۳۶۹.
[۳] اصول کافي، ۳۷۰:۱.
[۴] اصول کافي، ۳۷۰:۱.
[۵] اصول کافي، ۳۷۰:۱.
[۶] الوافي، ۱۰۳:۱ و روضه الکافي، ۲۷۳.
[۷] الغيبة نعماني، ۱۰۳؛ باب ما امر به الشيعه.
[۸] الغيبة، ۱۰۴؛ باب ما امر به الشيعه.
[۹] الغيبة، ۱۱۱؛ في صفة القائم‏عليه السلام.
[۱۰] الغيبة، ۱۰۴؛ فيما امر به الشيعه.
[۱۱] تفسير البرهان، ۳۵۹:۲، ذيل سوره نحل، ح۱.
[۱۲] کمال‏الدين، ۶۷۱، ح ۱۸.
[۱۳] تفسيرالبرهان، ۳۶۰:۲، ح ۶.
[۱۴] سوره شوري، آيه ۱۷ و ۱۸.
[۱۵] کمال‏الدين، ۳۶۰:۲، ح ۳.
[۱۶] سوره انفال، آيه ۷۵.
[۱۷] سوره زخرف، آيه ۲۸.
[۱۸] کمال‏الدين، ۳۲۳:۲، باب ۳۱، ح ۸.
[۱۹] کمال‏الدين، ۳۲۴:۲، باب ۳۱، ح ۹.
[۲۰] سوره رعد، آيه ۷.
[۲۱] کفايةالاثر، ۳۰۹.