۱- حضرت داوود سلیمان نبی را جانشین و خلیفه خود قرار داد در حالی که هنوز به سن بلوغ نرسیده بود. در حدیثی حضرت جواد علیه السلام فرمود:

خداوند تبارک و تعالی به داوود وحی فرمود که سلیمان را خلیفه خود سازد در حالی که کودک بود و چوپانی گوسفندان می کرد…

عابدان و علمای بنی اسرائیل این مطلب را انکار کردند. پس خدای تعالی (به داود) وحی فرمود: عصاهای آن افراد را بگیر و عصای سلیمان را نیز بگیر و آن ها را در اتاقی بگذار و درِ آن اتاق را به مهر خودشان مهر کن و چون فردا شود عصای هر کس برگ کرده و میوه داده بود او خلیفه است . پس داوود این مطلب را به آن ها خبر داد . گفتند: ما راضی و تسلیم شدیم. «کمال الدین ۱ : ۱۵۶»

خدای عز و وجل قائم علیه السلام را نیز خلیفه قرار داد و حالی که کودکی حدود پنج ساله بود و او در زمان حیات پدرش به تمام سوالات سعد بن عبد الله اشعری را پاسخ داد.

۲ –  حضرت سلیمان علیه السلام به خدای متعال عرض کرد: «خداوندگارا! به من ملکی عنایت کن که برای هیچ کس بعد از من شایسته نباشد.» (سوره ص آیه ۳۵) زیرا سلاطین جهان حکومتی آمیخته به جور و فساد است؛ ولی حضرت سلیمان می خواست حکومتش آن طور نباشد و نیز سلطنت و حکومت پادشاهان و امرای زمین تنها بر انسانهاست ولی حکومت سلیمان بر انس و جن و پرندگان بود . خدای عز و جل می فرماید:

(وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُون)‏ «نمل (۲۷) : ۱۷»  (براى سليمان لشکريانش از جنّ و انس و پرنده جمع شدند.)

خدای متعال به قائم علیه السلام نیز ملکی ارزانی می کند که برای احدی از اوّلین و آخرین از نظر کمیّت و کیفیّت مانند نخواهد داشت.

امّا کمّیت: برای این که آن حضرت شرق و غرب عالم را می گیرد.

امّا کیفیّت : برای این که حکومت او عدالت خالص و خالص عدالت را به همراه دارد و حکومتش تمام اهل آسمان ها و زمین ها را در بر می گیرد.

۳ – خداوند باد را در تسخیر حضرت سلیمان علیه السلام قرار داد . خدای متعال می فرماید:

(فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّيحَ تَجْري بِأَمْرِهِ رُخاءً حَيْثُ أَصاب)«ص (۳۸): ۳۶»‏

(پس باد را در اختيار او قرار داديم كه هر جا تصميم مى‏گرفت، به فرمان او نرم، روان مى‏شد.)

خدای متعال برای قائم علیه السلام نیز باد را در خدمتش قرار می دهد. در حدیثی حضرت صادق علیه السلام می فرماید: «پس خداوند تبارک و تعالی بادی بر انگیزد که در هر بیابان ندا کند: این مهدی است که به قضاوت داوود و سلیمان علیهما السلام قضاوت می کند و شاهد و بیّنه نمی خواهد.» (کمال الدین ۲ : ۶۷۱ )

۴- حضرت سلیمان علیه السلام مدّتی از قوم خویش غایب شد چنان که صدوق ضمن روایتی در کتاب کمال الدین بدین سخن اشاره می کند.

قائم نیز غیبتش طولانی تر از غیبت سلیمان است.

۵ – آفتاب برای حضرت سلیمان بازگشت.

قائم نیز آفتاب و ماه را می خواند و آن ها بدو پاسخ می دهند.

۶ – سلیمان حشمت الله بود.

قائم نیز حشمت الله است و در زمان او حشمت و شوکت الاهی بر همگان آشکار می شود.

تاریخچه زندگی:

سليمان  (یعنی پر از سلامتی) نام  پيغمبري  است  معروف  که  پسر حضرت  داود نبي  عليه السلام  باشد. وي  جانشين  داود يکي  از چهار پسر او از بت  شبع  بود بغير از اين  اسم  که  اولا پيش  از تولدش  اختيار کرده  شد خدا “ناتان  نبي”  را امر نمود که  او را “يديديا” يعني محبوب خداوند بخواند. سليمان  هنگام  ياغي گري  “ابشالوم”  ده ساله  بوده  و به اتّفاق پدر خود داود به “محنايم” گريخت و با آنها به اورشلیم مراجعت کرد. بعد از پدر ۲۰ ساله  بود که  به تخت  سلطنت نشست. خداوند بدو وحی کرد که اي  سليمان! هرچه  مي خواهي بخواه  که به تو عطا مي شود. آن حضرت حکمت را طلبيد. خداي تعالي دولت و احترام را نيز بر آن افزود. حکمت او چنان در مشرق زمين  معروف شده  که اعاظم را به پايتخت او کشانيد، از آن جمله  بود ملکه سبا.

قاموس کتاب مقدّس می نگارد:

خدا سلیمان را پیش از تولّد به جانشینی داود تعیین نمود و این مطلب را به “بت شبع” وعده داده  … سلیمان سن اش بیش از بیست سال نبود مستقلا به شهریاری استقرار یافت. اوّلین کار او این بود که در جیحون جائی که خیمه ی موسی و مذبح “برنجین” موجود بود در حضور جمعیّت عظیمی قربانیها تقریب نمود در آنجا خداوند در خواب به او الهام کرد و فرمود: ای سلیمان! هرچه می خواهی بخواه که به تو عطا خواهد شد. آن حضرت خواهش عالی کرده حکمت را طلبید و خدای تعالی دولت و احترام را نیز بر آن افزوده به وی عطا کرد. سلیمان فراست بی نظیر و دانش بی منتهای سلیمان به تدریج در مشرق زمین معروف شده اعاظم ولایات را به پای تخت او کشانید که از آن جمله ملکه ی سبا بود که از مسافت بعیدی آمد تا حکمت سلیمان را بشنود. سلیمان قصدی را که داود در بنای هیکل داشت به پایان آورد و با وجودی که آن هیکل بزرگ نبود ولی از حیث زیور و لطافت و زینت ممتاز بود. در سال چهارم سلطنتش به بنای آن شروع نموده در سال یازدهم به انجام رسانید و خود سلیمان در نهایت اهمیّت دعائی از برای تقدیس و تبریک آن تلاوت فرمود و قربانی ها و هدایای مقرّری هیکل را به موافق شریعت موسی مقرؤر داشت و ترتیب کاهنان و لاویان را نیز همچنان که داود مقرّر فرموده بود، مرعی داشت. پس از آن عمارتی عالی برای خود و نیز عمارتی برای دختر فرعون که محتمل است وی را برای مقاصد پولتیکی نکاح نموده بود، بنا کرد. در بنای این عمارت از “حیرام” پادشاه “صور” امداد یافت یعنی گندم و روغن زیتون به وی فرستاده با سنگها و تیرها و استادان ماهر مبادله نمود؛ اکثر عمله ها از رعایای خودش هم از اسرائیلیان و هم از غربا یا از نسل کنعانیان متوطنین در آن زمین و یا از جدید الیهودیانی که در بندگی نگاه می داشتند، بود. حوض ها و استخرها و قناتها بنا کرد و در قسمت های مختلفِ مملکتش شهرهای حصاردار احداث نموده سرحدّ شرقی او از “تفاح” که بر کنار شمالی رود فرات واقع است تا “ایلوت” بر خلیج شرقی دریای “قلزم” امتداد یافت؛ تجارت پر سودی با “صور” و “مصر” و با مهاجرین “فینقیا” که در ترشیش اسپانیا و عربستان و هندوستان  بودند، تشکیل داد. و محتمل است که سلیمان به واسطه کاروانان با بابل و با مشرق زمین از راه “تدمر” تجارت می کرد؛ از ثمرات این تجارت و از باج قوم و پیشکش های دول متحابّه بی نهایت غنی گشت و به عمارات عالیه و باغات و تاکستانها و سپاهیان خاص و کثرت پیشخدمت ها و … حشمت … بسیار مفتخر بود.

سلطنت سلیمان که چهل سال یعنی از سال ۹۷۱ – ۹۳۲ قبل از مسیح طول کشید . اکثر در سلامتی و صلح بود مگر آن اغتشاشی که “هدد” و “یربعام” برداشتند …

دایره اقتدار ذهنی،دانش و تحصیلات سلیمان به حدّی بود که در اشیاءطبیعی و نباتات و حیوانات و پرندگان و حشرات الارض و ماهیان دریا سخن راندی . شاری بود که ۱۰۰۵ سرود انشاء نمود فیلسوف و معلم الادابی بود که سه هزار مثل گفت. سلیمان برکه هایی (بنا کرد) در وادی تنگی که به جنوب غربی بیت لحم است واقع می باشد و قصد از بنای آن برکه ها جمع شدن آب است که از قنات مخصوصی به اورشلیم جاری شود. بعضی از آنها در سنگ تراشیده و همگی را از اندرون ساروج کرده بودند. بنابراین آب از کوه هادر آن چشمه ای که در ظرف فوقانی برکه ی اعظم بود جمع شده از قنات مخصوص به دیگران جاری می شد … و چون برکه تحتانی مملو می شد بزرگترین کشتی های دریائی را جای می داد.

قرآن مجيد – بر خلاف تورات كنونى كه سليمان عليه السلام را يك پادشاه جبار و بتخانه ساز و تسليم هوس هاى زنان معرفى كرده – سليمان عليه السلام را يك پيغمبر بزرگ خدا مي شمرد، و او را به عنوان سمبل قدرت و حكومت بى نظير مطرح كرده ، و در لابلاى  بحث هاى مربوط به سليمان درس هاى بزرگى به انسانها داده كه هدف اصلى از ذكر اين داستانها همانها بوده است .

رفتار سليمان(ع) دربرابر نعمت‏ها

۱ـ در برابر نعمت‏ها، از خداوند توفيق شكرگزارى خواست. «رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ» (احقاف، ۱۵)

۲ـ نعمت‏ها را وسيله‏ى آزمايش مى‏دانست. «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ»( نمل، ۴۰)

۳ـ جذب هداياى بيگانگان نشد. «أَ تُمِدُّونَنِ بِمالٍ»( نمل، ۳۶)

۴ـ از فهم علمى مخصوص برخوردار بود. «فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ» (انبياء، ۷۹)

۵ـ با زبان پرندگان آشنا بود. «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ» (نمل، ۱۶)

۶ـ از لشكريانش سان مى‏ديد. «وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ»( نمل، ۱۷)

۷ـ پرندگان در خدمت او بودند. «وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ»( نمل، ۲۰)

۸ـ از همه‏ى امكانات براى تبليغ دين استفاده مى‏كرد. (فرستادن نامه به وسيله‏ى پرنده) «اذْهَبْ بِكِتابِي هذا» (نمل، ۲۸)

۹ـ دست اندركاران او، طىّ الأرض داشتند. «قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ»( نمل، ۴۰)

۱۰ـ حكومت بى نظير داشت. «هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ» (ص، ۳۵)

۱۱ـ به حسن عاقبت و مقام والا نزد خداوند رسيد. «وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى‏ وَ حُسْنَ مَآبٍ» (ص، ۲۵)

۱۲ـ جنّ در خدمت او بود. «وَ الشَّياطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ» (ص، ۳۷)


قرآن کریم درباره مُلک سلیمان و توسعه حکومت او و کارگزارانش بیاناتی ویژه دارد، چنان که می فرماید:

يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ مَحارِيبَ وَ تَماثِيلَ وَ جِفانٍ كَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِياتٍ اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ (سبا ۱۳)

جنّيان، هر چه را كه سليمان مى‏خواست از محراب و تمثال و ظروف بزرگ مانند حوضچه و ديگ‏هاى ثابت برايش مى‏ساختند. اى خاندان داوود! شكر (اين همه نعمت را) بجا آوريد. امّا اندكى از بندگان من سپاسگزارند.

در اين آيه به بخشى از كارهاى مهم گروه جن كه به فرمان سليمان انجام مى‏دادند اشاره كرده است. اين كاركنان فعّال و چابك سليمان معابد بزرگ و با شكوهى كه در خور حكومت الهى و مذهبى او بود، براى او ترتيب مى‏دادند، تا مردم بتوانند به راحتى به وظائف عبادى خود قيام كنند.

” تماثيل” جمع” تمثال” هم به معنى نقش و عكس آمده، و هم مجسمه، در اينكه اين مجسمه‏ها يا نقش‏ها صورتهاى چه موجوداتى بودند، و به چه منظور سليمان دستور تهيه آنها را مى‏داد تفسيرهاى مختلفى شده است:

ممكن است اينها جنبه تزيينى داشته باشد، همانگونه كه در بناهاى مهم قديم بلكه جديد ما نيز ديده مى‏شود.

و يا براى افزودن ابهت به تشكيلات او بوده است، چرا كه نقش پاره‏اى از حيوانات چون شير در افكار بسيارى از مردم ابهت آفرين است.

آيا مجسمه‏سازى موجودات ذى روح _ كه در اسلام ممنوع است – در شريعت سليمان مجاز بوده است؟ يا مجسمه‏هايى كه براى سليمان مى‏ساختند از جنس غير ذى روح بوده؟ (مانند تمثالهاى درختان و كوه‏ها و خورشيد و ماه و ستارگان) و يا فقط براى او نقش و نگار بر ديوارها مى‏زدند كه در ظريف كاريهاى آثار باستانى بسيار ديده مى‏شود و مى‏دانيم نقش و نگار هر چه باشد، بر خلاف مجسمه حرام نيست.

در روايتى كه از امام صادق (عليه السلام) در تفسير اين آيه نقل شده چنين مى‏خوانيم:

و اللَّه ما هى تماثيل الرجال و النساء و لكنها الشجر و شبهه:

به خدا سوگند تمثالهاى مورد درخواست سليمان مجسمه مردان و زنان نبوده بلكه تمثال درخت و مانند آن بوده است.(وسائل الشيعه ،جلد ۱۲، ابواب ما يكتسب به)

۱) و مطابق اين روايت مجسمه‏سازى ذي روح در شريعت وى نيز حرام بوده‏ است.

و در روايتى از امام باقر عليه السلام آمده است، مراد از تماثيل، مجسّمه‏ى درختان و گياهان است، نه انسان و حيوان.

پيام‏هاي آيه:

۱ـ جنّ، موجودى است هنرمند و صنعتگر. «يَعْمَلُونَ لَهُ … مَحارِيبَ وَ تَماثِيلَ»

۲ـ كارگر بايد زير نظر كارفرما باشد. «يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ»

۳ـ به معنويّات، قبل از مادّيات توجّه كنيد. «مَحارِيبَ» قبل از «تَماثِيلَ» آمده است.

۴ـ مسگرى و ريخته‏گرى، سابقه‏اى بس طولانى دارد. (تهيه ظروف از مس گداخته در زمان حضرت سليمان بوده است.) «جِفانٍ»

۵ـ امكانات بايد زمينه‏ى سپاسگزارى از خداوند باشد. «اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً»

۶ـ شكر، تنها با زبان نيست بلكه يك عمل است. «اعْمَلُوا … شُكْراً»


۳ – چهره سليمان در قرآن و تورات كنونى ؟

در حالى كه قرآن سليمان را پيامبرى بزرگ مي خواند با علم سرشار و تقواى بسيار پيامبرى كه با داشتن حكومت عظيم هرگز اسير مقام و مال نشد، و به آنها كه از سوى ملكه سبا براى فريفتنش هداياى بسيار گرانبهائى آورده بودند گفت :

(اتمدونن بمال فما آتانى الله خير مما آتاكم .)

(آيا مرا به وسيله مال ميخواهيد كمك كنيد؟ در حالى كه آنچه خدا به من داده است از آنچه به شما داده برتر است ) (نمل – ۳۶).

پيامبرى كه تمام آرزويش اين بود بتواند شكر نعمتهاى پروردگار را بجا آورد

(و قال رب اوزعنى ان اشكر نعمتك التى على و على والدى)

گفت پروردگارا! مرا يارى و الهام كن تا بتوانم شكر نعمتهائى را كه بر من و پدر و مادرم ارزانى داشته اى بجاى آورم (نمل – ۱۹).

رهبرى كه حتى اجازه نمي داد كسى آگاهانه به مورچه اى ستم كند، لذا در وادى نمل ، مورچه اى صدا زد

(يا ايها النمل ادخلوا مساكنكم لا يحطمنكم سليمان و جنوده و هم لا يشعرون)

اى مورچگان به لانه ها برويد مبادا سليمان و لشكريانش نا آگاهانه شما را پايمال كنند! (نمل – ۱۸).

عبادتگرى بود كه هر گاه لحظه اى به دنيا مشغول و از ذكر خدا غافل مي شد در مقام جبران بر مى آمد و مي گفت :

(انى احببت حب الخير عن ذكر ربى)

افسوس كه علاقه به نيكيها مرا لحظه اى از ياد خدايم به خود مشغول داشت (ص – ۳۲).

حكيمى بود كه در عين قدرت جز با منطق سخن نمي گفت ، و حتى در گفتگو با پرنده اى همچون هدهد، حق و عدالت را از دست نمى داد.

حاكمى بود كه معاونش آن چنان از (علم كتاب ) سرشار بود كه در يك لحظه مى توانست تخت بلقيس را حاضر كند.

و قرآن او را با اوصافى همچون «اوّاب» (بسيار بازگشت كننده به سوى خدا) «و نعم العبد» (بنده بسيار خوب ) خوانده.

كسى كه خداوند “حكومت” و “علم” را در اختيار او قرار داده بود و كسى كه او را مشمول هدايت خويش فرموده بود، و كسى كه يك لحظه در عمرش به خدا شرك نورزيد.

ولى با اين حال ببينيم تورات تحريف يافته كنونى چگونه دامان پاك اين پيامبر بزرگ را آلوده به شرك و غير آن مى كند و بدترين نسبتها را در زمينه بنا كردن بتكده و ترويج از بت پرستى و عشق بي حساب به زنان و تعبيرات بسيار زننده از توصيف هاى عاشقانه او بيان كرده كه نقل همه آن شرم آور است تنها به يك قسمت – كه ملايمتر به نظر مي رسد – قناعت مى كنيم .

در كتاب اول ملوك و پادشاهان چنين مي خوانيم :

و سليمان ملك سواى دختر فرعون زنان بيگانه بسيارى را از “موآبيان” و “عمّونيان” و “ادوميان” و “صيدونيان” و “حتيان” دوست مى داشت از امتهائى كه خداوند بنى اسرائيل را فرموده بود كه شما به ايشان در نيائيد (و ازدواج نكنيد) و ايشان به شما در نيايند كه ايشان قلب شما را به خدايان خودشان مايل خواهند گردانيد، و سليمان از راه محبت به ايشان ملصق شد!

و او را هفتصد زن بانويه (عقدى ) و سيصد متعه (موقت ) بود! و ايشان قلبش را برگردانيدند، و واقع شد وقت پيرى سليمان كه زنهايش قلبش را به سمت خدايان غريب برگردانيدند، و قلبش مثل قلب  پدرش داود با خدايش كامل نبود! و سليمان در عقب “عشترون” خداى “صيدونيان” و “ملكوم” مكروه عمونيان (بت عمونيان ) رفت ، و سليمان در نظر خداوند بدى كرد و مثل پدرش داود راه خداوند را تماما نرفت!!

آنگاه سليمان مقام بلندى را به كوهى كه روبروى “اورشليم” است به خصوص “كموش” مكروه پسران عمون بنا كرد، پس ‍ خداوند به سليمان غضبناك شد، به سبب اين كه قلبش از خداوند خداى اسرائيل كه وى را دو مرتبه مرئى شد برگردانيد… و خداوند به سليمان گفت چون كه اين عمل از تو صادر شد، و عهد مرا و فرائضى كه به تو امر فرموده نگاه نداشتى ، البته مملكت تو را از دست تو خواهم گرفت ! و به بنده ات خواهم داد! نهايت به ايّام تو اين را نخواهم كرد، به سبب پدرت داود، و از دست پسرت آنرا خواهم گرفت … نهايت تمامى مملكت را از دست او (سليمان ) نخواهم گرفت ، بلكه به پاس خاطر بنده من داود كه برگزيدم به جهت اينكه اوامر و فرائض مرا نگاه داشته بود! او را در تمامى روزهاى عمرش سلطان خواهم نمود…

از مجموع اين داستان دروغين تورات چنين بر مى آيد:

۱ – سليمان علاقه زيادى به زنان طوايف بت پرست داشت ، و بر خلاف دستور خدا عده زيادى از آنان را گرفت ، و كم كم به مذهب آنها تمايل پيدا كرد! و با اينكه شخص زن نديده اى هم نبود، بلكه ۷۰۰ زن عقدى و ۳۰۰ زن متعه داشت ! علاقه شديد او به زنها او را از راه خدا بيرون برد! (پناه بر خدا ).

۲ – سليمان صريحا دستور ساختن بتخانه داد، و روى كوهى كه در برابر اورشليم آن مركز مقدس اسرائيل قرار داشت ، بتكده اى براى بت كموش بت معروف طايفه موابيان و بت مولك – بت مخصوص طايفه بنى عمون بنا كرد و به بت عشترون بت صيدونيان نيز علاقه خاصى پيدا كرد و همه اينها در سر پيرى واقع شد!

۳ – خداوند به خاطر اين انحراف و گناه بزرگ مجازاتى براى او قائل شد و آن مجازات اين بود كه كشور او را از دستش بگيرد، ولى نه از دست خودش بلكه از دست فرزندش رحبعام ! و به او مهلت خواهد داد هر چه مى خواهد سلطنت كند، اين هم به خاطر بنده خاص خدا داود پدر سليمان بود، همان بنده خاص خدا كه طبق تصريح تورات (العياذ بالله) مرتكب قتل نفس و زناى محصنه و تصاحب زن افسر رشيد و خدمتگزار خود گرديده بود!!

آيا اين تهمت هاى ناروا را كسى مى تواند به ساحت مقدس مردى مانند سليمان نسبت دهد؟!

اگر ما سليمان را – همانطور كه قرآن مى گويد – پيامبر بدانيم كه وضع روشن است و اگر هم او را در رديف پادشاهان بنى اسرائيل بدانيم باز چنين نسبت هائى ممكن نيست درباره او صادق باشد. چه اينكه اگر او را پيامبر ندانيم مسلما تالى تلو پيامبر بوده، زيرا دو كتاب از كتب عهد قديم يكى به نام “مواعظ سليمان” – يا – حكمتهاى سليمان و ديگرى به نام “مزامیر (سرودهای) سليمان” از گفته هاى اين مرد بزرگ الهى است.

بشارت به موعود آخر الزمان:

تورات، كتاب مزامير داوود؛ مزمور هفتاد و دوم؛ مزمور سليمان:

۷* در زمان او، صالحان خواهند شكفت و وفور سلامتى خواهد بود؛ مادامى كه ماه نيست نگردد. ۸* و او حكمرانى خواهد كرد از دريا تا دريا و از نهر تا اقصاى جهان ۹* به حضور وى، صحرانشينان گردن خواهند نهاد و دشمنان او خاك را خواهند ليسيد … ۱۱* جميع سلاطين او را تعظيم خواهند كرد و جميع امّت‏ها او را بندگى خواهند نمود. ۱۲* زيرا چون مسكين استغاثه كند، او را رهايى خواهد داد و فقيرى را كه رهاننده‏اى ندارد. ۱۳* بر مسكين و فقير كَرَم خواهد فرمود و جان‏هاى مساكين را نجات خواهد بخشيد. ۱۴* جان‏هاى ايشان را از ظلم و ستم فِدْيه خواهد داد و خون ايشان در نظر وى گران‏بها خواهد بود. ۱۵* و او زنده خواهد ماند و از طلاى “شَبا”(۷) بدو خواهد داد. دائماً براى وى دعا خواهد كرد و تمامىِ روز او را مبارك خواهد خواند. ۱۶* و فراوانى غلّه در زمين بر قلّه‏ى كوه‏ها خواهد بود … و اهل شهرها مِثل علف زمين نشو و نما خواهند كرد. ۱۷* نام او تا ابدَ الآباد باقى خواهد ماند. اسم او پيش آفتاب دوام خواهد كرد. آدميان در او براى يك‏ديگر بركت خواهند خواست و جميع امّت‏هاى زمين او را خوش حال خواهند خواند.

نیز  تورات، كتاب مزامير داوود؛ مزمور هفتاد و دوم؛ مزمور سليمان:

۷* در زمان او، صالحان خواهند شكفت و وفور سلامتى خواهد بود؛ مادامى كه ماه نيست نگردد. ۸* و او حكمرانى خواهد كرد از دريا تا دريا و از نهر تا اقصاى جهان ۹* به حضور وى، صحرانشينان گردن خواهند نهاد و دشمنان او خاك را خواهند ليسيد … ۱۱* جميع سلاطين او را تعظيم خواهند كرد و جميع امّت‏ها او را بندگى خواهند نمود. ۱۲* زيرا چون مسكين استغاثه كند، او را رهايى خواهد داد و فقيرى را كه رهاننده‏اى ندارد. ۱۳* بر مسكين و فقير كَرَم خواهد فرمود و جان‏هاى مساكين را نجات خواهد بخشيد. ۱۴* جان‏هاى ايشان را از ظلم و ستم فِدْيه خواهد داد و خون ايشان در نظر وى گران‏بها خواهد بود. ۱۵* و او زنده خواهد ماند و از طلاى “شَبا”(۷) بدو خواهد داد. دائماً براى وى دعا خواهد كرد و تمامىِ روز او را مبارك خواهد خواند. ۱۶* و فراوانى غلّه در زمين بر قلّه‏ى كوه‏ها خواهد بود … و اهل شهرها مِثل علف زمين نشو و نما خواهند كرد. ۱۷* نام او تا ابدَ الآباد باقى خواهد ماند. اسم او پيش آفتاب دوام خواهد كرد. آدميان در او براى يك‏ديگر بركت خواهند خواست و جميع امّت‏هاى زمين او را خوش حال خواهند خواند.