گلدزیهر

گروهی از مستشرقان یهودی و مسیحی و گاه کمونیست و یا مادی با بیگانگی همه جانبه از اسلام هریک موضوع مصلح جهانی اسلام ــ یعنی مهدی منتظر و احادیث پیرامون
شئون حیاتی و امامتی حضرتش را همانند دیگر حقایق اسلامی ــ را مورد تخطئه و تکذیب قرار داده و به باد سخریه گرفته اند. اینگونه مستشرقان سخنان ابن خلدون
مورّخ آندلسی اموی مذهب را دست مایه خود ساخته و بر اعتقادات عموم مسلمانان در طول تاریخ اسلامی تاخته اند؛ همچون:

ـ ایگناز گولدزیهر یهودی (۱۸۵۰ – ۱۹۲۱ م ) [Ignaz Goldziher]. وی که در خانواده‌ای با اصالت یهودی زاده شده بود، با کمک بارون یوکوس، وزیر فرهنگ مجارستان، در دانشگاه‌های بوادپست، برلین، لایپزیک و لایدن تحصیل نمود و در سال ۱۸۷۲ میلادی در دانشگاه بوداپست به رتبهٔ پریوات درزنت (معادل دکترا یا پرفسور در دانشگاه‌های بعضی از کشورهای اروپایی و عموما آلمانی زبان) دست یافت. سال پس از آن با حمایت دولت مجارستان، به کشورهای سوریه، فلسطین و مصر سفر کرد و بدین ترتیب فرصت شرکت در سخنرانی های روحانیون مسلمان در دانشگاه الازهر مصر را بدست آورد. در ۱۸۹۰ گلدزیهر «مطالعات اسلامی» را منتشر کرد و در آن اظهار می‌دارد که چگونه احادیث بیش از سخنان خود پیامبر اسلام باعث ایجاد مجادلات بر سر شرع و قوانین به فاصلهٔ دو قرن پس از او شدند. او به شدّت بر این عقیده بود که قوانین اسلام منشا خود را از قوانین رومی گرفته‌اند (!!) گرچه به عقیده جمعی از مستشرقان همچون “باتریشا کرون” استدلالات او در این زمینه سست است. تا سن ۴۴ سالگی به دلیل تمایلات ضد یهود، اجازهٔ تدریس در دانشگاه‌های مجارستان از او دریغ شد. پس از آن، او به اوّلین دانشمند یهودی تبدیل شد که به چنین مقامی دست یافته‌است. او به عنوان نمایندهٔ دولت مجارستان و فرهنگستان علوم آن در نشست‌های بین‌المللی زیادی شرکت جست و همچنین نشان “زرین نشست خاوری” استکهلم را دریافت نمود. گلدزیهر همچنین به عضویت چندین جامعهٔ دانش آموختگان مجار و دیگر کشورها درآمد. به عنوان دبیرکل جامعهٔ یهود بوداپست برگزیده شد. در ۱۹۰۴ دکتری ادبیات کمبریج و در ۱۹۰۶ دکتری حقوق ابردین بدو اهدا شد. برجستگی او در میان مغرب زمینیان به دلیل تحقیقات او در قوانین پیش از اسلام و اسلام سنت و شعر است که در این ارتباط او تعداد زیادی مقاله و نظریه به کلکسیون دانشگاه مجارستان افزود. در کنار آثار تحقیقی، گلدزیهر به ثبت خاطرات، نظرات و شرح سفرهای خود پرداخته ‌است. این مجموعه بعدها با عنوان آلمانی tagebuch (خاطرات) منتشر شد. نوشتهٔ زیر از این مجموعه، نشان دهندهٔ احساس وی به اسلام است.

«طی آن هفته‌ها من واقعا به روح اسلام وارد شدم به حدی که در درون به این نتیجه رسیدم که مسلمان هستم و این تنها مذهبی است که اصول و قوانین آن می‌تواند پاسخگوی یک ذهن فلسفی باشد. آرمان من رساندن یهودیت به چنان درجه‌ای بود. آن طور که تجربه به من آموخت، اسلام تنها دینی است که خرافات و عقاید بت پرستانه را نه با عقل گرایی بلکه با اصول رد می‌کند.»

گلدزیهر در قاهره حتی مانند یک مسلمان به عبادت می‌پرداخت:

«در میان هزاران مومن، پیشانی ام را به زمین مسجد ساییدم. هیچگاه به مانند آن جمعهٔ متعالی، من در زندگیم چنین مذهبی نبودم.»

علیرغم علاقه وی به اسلام، گلدزیهر یهودی باقی ماند. با وجود این که به دلیل مذهبش از ارائه شغل تدریس همراه با دستمزد از وی دریغ می‌شد، امّا او از تغییر مذهب خودداری نمود. چنین عملی استقلال مالی و موفقیت حرفه‌ای وی را تضمین می‌کرد، و لیکن عشق عمیق وی به مذهب آبا و اجدادیش به وی اجازهٔ ترک آن را نداد. آثار گلدزیهر در این اواخر به علت حملات انتقادآمیز ادوارد سعید در کتاب خود Orientalism (که با نام شرق شناسی به فارسی ترجمه شده)، اهمیت تازه‌ای پیدا کرده‌است. سعید اظهار می‌دارد که بنیانگزاران شرق‌شناسی آنقدر که به خلق یک تصویر بر اساس تصورات روانی و اعتقادی خود پرداخته‌اند، به تحقیق در مورد واقعیات شرق اهتمام نورزیده‌اند. اساس این تصورات شرق را جامعه‌ای راکد و بدون تغییر در نظر می‌گرفت که در مرتبه‌ای پایین تر از اروپای درگیر در انحرافات جنسی قرار دارد، گرچه آثار گلدزیهر عموما فاقد این ویژگی هستند.

گلدزیهر در کتاب ها و مقالات پر شمارش به دنبال کشف ریشهٔ اصول اسلامی و اجرای مراسم آن در فرهنگ‌های مختلف است. او اظهار می‌دارد که اسلام با گسترش خود به عنوان یک تمدن به دریافت و صدور آرا پرداخته‌ است. به علاوه تنفر او از کلیسای کاتولیک و دگم های آن، شوراهای مذهبی و استبدادی را که بر دینداران تحمیل می‌کرد، منجر به این شد که اعلام کند تحمل اسلام برای مذاهب دیگر و عقاید دیگران، آن را به الگوی بهتری برای سرمشق شدن در میان سه مذهب توحیدی بدل کرده‌ است. امّا گلدزیهر در جهان اسلام محبوبیت چندانی ندارد و با آثار او با احتیاط برخورد می‌شود. «مطالعات اسلامی» اوّلین کتاب گلدزیهر است که تحت عنوان العقیده و الشریعه فی الاسلام به عربی ترجمه شد و موجی از نارضایتی در میان مسلمین برانگیخت. وی در صفحه ۲۱۷ و ۲۱۸ و ۲۱۹ و ۳۸۰ کتاب خود چنین می نگارد:

… همانا اهل سنّت، آمدن مصلحی برای جهان در پایان زمان را باور دارند که خدا وی را برمی انگیزد. آنان نیز او را مهدی می نامند … و به پیامبر احادیثی نسبت داده شده که در آنها به دقت نشانه های شخصی نجات دهنده ی جهان که در آخر الزمان مژده داده اند، ترسیم گردیده است. اگر چه آن روایات رخنه ای برای نفوذ پنهان به درون کتاب های حاوی احادیث صحیح که در ثبت خبر سختگیرند، نیافته است(!!) … ولی نوشته های دیگری که در درستی نگارش روایات شدّت عمل کمتری دارند آنها را نگاشته اند(!!) … امّا انتظار قیام مهدی در اسلام سنّی بر خلاف استنادی که به مدارک حدیثی و گفتگوهای کلامی دارد، بدون شک بدان رتبه نرسیده که جایگاه یک اعتقاد دینی را به دست آورد(!!) … همان گونه که در کتاب “تاریخ ادب عربی» نوشته بروکلمان آمده و همان جا نیز سنجش و ارزیابی احادیث ویژه ی ظهور مهدی که در کتاب مقدمه ی ابن خلدون شده، موجود است.

برای بررسی سخنان گلدزیهر به دو مقاله “مهدویت در نزد عامه و حکم کسانی که با مهدویّت مخالفت می کنند” و “مهدویت در اسلام (نزد اهل سنت)” مراجعه شود.

باید دانست در روش کتاب خدا از نام بردن شخصی خودداری می شود و تنها به ویژگی هایی می پردازد که اشتباه ناپذیر است. چه در پیشوایان هدایت و چه در پیشوایان ضلالت. نه نام امیر المؤمنین را می برد و نه نام مخالفانش هم زمانش را. نه نام ابلیس و فرعون و نمرود را می برد و نه امامان هدایت تا فرجام جهان را و تنها به ویژگی های اختصاصی آنان می پردازد که قابل اشتباه نباشد و مورد طمع طمعکاران نشود؛ بسان حکومتی که در آن امنیت فراگیر و آسایش همگانی برای همیشه تاریخ بشر به ارمغان می آید. این روش در کتاب های آسمانی سابق نیز وجود داشته است. همچنان که از سه پیغمبر بزرگ خدا حضرت موسی و حضرت عیسی و حضرت محمد در تورات با این عنوان یاد می شود: آن که با اسب می آید و آن که با الاغ می آید و آن که با شتر می آید. ولی این مستشرقان به این نکات مهم توجه نکرده اند و یا مصلحت را در عدم توجه دیده اند.