“جمیع خیر”!
رجب هم از راه رسید و بوی پیراهن یوسف به مشام رسید …

مگر نه که هر شب و روزش در تعقیبات هر فریضه، “کلَ خیر ” را زمزمه کردیم و رجای خود را به محضر قاضی الحاجات فریاد نمودیم که:
(یا من ارجوه لکل خیر … أعطنی بمسئلتی ایّاک، جمیع خیر الدنیا و جمیع خیر الآخرة …)
ای که “همه خیر ” را از تو امید دارم … خواسته ام را عطا کن: جمیع همه خیرات دنیا و خیرات آخرت را…
آن وجود مسعود که جامع همه خیرات دنیا و عقباست را می جویم، او را عطایم کن!
نه که بوی پیراهنش را از همین نزدیکی ها، یعنی از شعبان احساس می کنم؟!
از نیمه رجب تا نیمه شعبان راهی نیست … از مولود کعبه تا آغازگر قیام از کعبه …
از الگوی عدالت (امیرالمومنین) تا تحقق بخش عدالت (خاتم الوصیین)… از علی تا مهدی!
روزان و شبان رجب را با آن “خیر مطلق” همراهیم که شمیم پیراهنش جانمان را هوائی کرده است!
ما از هم اکنون عزم شعبان کرده ایم، آن جامع و جمیع خیر را به ما برسان!
ای یوسف خوشنام ما، ای دلبر و مقصود ما، ای قبله و مقصود ما!
خوش می روی بر بام ما، در گل بمانده پای ما، نظُاره کن بر حال ما…
یابن الحسن! روحی فداک … متی ترانا و نراک؟!

(رک : حسین پژوهش)