زمانی که سخن به زیور ادب اراسته و با صنایع ادبی بسته گشت، در جای جای بینش و معرفت آدمی رخنه کرد و سامان فرهنگی و اعتقادی او را متحوّل نمود. چنان که در رفتار فردی و اجتماعی و طریقه سلوک و مبانی شناخت اقوام و ملل ÷یشین و حال، مشهود است، کلام صاحب سخنان نغزگو، در ادبیات عموم، رواج سریع یافته و بی دغدغه ی قیل و قال های علمی و تخصّصی، مقبول افتاده و نه تنها به پدبدایی عقاید و رفتار آنان انجامیده، بلکه به مثابه ملاک و میزان در اثبات و ردّ افکار و عقاید، بدان تمسّک نموده اند. و مهمتر آن که& جز خبرگان بصیر، کسی را بارای هماوردی با آن نبوده و کشف صلاح و فساد آن بر عموم دشوار آمده است. از این جاست که ضروت توجّه به کلام ادبیات و صاحب هنران سخن در هر جامعه و فرهنگی، رخ می نماید و ره گیری پاره ای کلامشان وظیفه ی تهل دقّت را فزون تر می سازد تا مردمان را بر این که مباد از گذر کلمات و لطایف ابیات، نکته ناصوابی بر جهد و بر فکر بکری فرونشیندّ بیاگاهند.

بدین روی، ئر این کوته مقال، نگاهی گذرا به تعبییراتی برگرفته از ادبیات پارسی می افکنیم و به اشارتی در می یابیم که چه سان “فریب” خود یا دیگران را موجب می شویم و یا از محاکم وجدان و عقل و دین “فرار” می کنیم:
منزلت زهد و مقام پارسایی
زاهد غرور داشت، سلامت نبرد راه – رند از ره نیاز به دارالسلام رفت
این بار رندی در مقابل زهد قد علم می کند و به “فریب” گوینده و شنونده می پردازد که راه رسیدن به دارالسلام نه زهد است که رندی است. چون زاهد غرور دارد و سعی او بی حاصل است. لیک رندان بی ادّعا، ره به سلامت بردند! چند فریب در یک بیت!!
زهد مقام بلندی است که جز بندگان خاص، کسی تاب آن را نیاورد و علام شخیصی است که مجاهدان طریق عبودیّت از آن نشان گرفته اند. زهد بی رغبتی به دنیاست و زاهد، روی گردان از جلوه های دنیایی. زاهد اگر غرور داشت، زاهد نیست، چون غرور دنیایی است. آن گاه رندی که خود را می ستاید و خود را از پیش خود، نجات یافته و به مقصد رسیده می داند و در نفسانیّت خود غوطه خورده، مقامی چون زهد را به سخره می گیرد، غرور ندارد!! و چون غرور ندارد، شش دانگ دارالسلام هم از آن او شده است و پیشاپیش قباله ی قطعی آن به دنیایش ارسال گردیده که چنین مطمئن سخن می راند!
برو ای زاهد و دعوت مکنم سوی بهشت – که خدا در ازل از بهر بهشتم بسرشت
گوی رندان در چرگه مؤمنان نیستند. چون از سوی عاقبت خویش بیمی ندارند ولی امام حسن عسکری علیه السلام می فرماید: لا یزال المؤمن خائفا من سوء العاقبه (بحار الانوار ۶: ۱۷۶) شخص مؤمن پیوسته و بی انقطاع، از بد فرجامی کارش بیمناک است و لحظه ای خاطر، آسوده ندارد. ولی رندان زاهد ستیز، از روز ازل از بهر بهشت آفریده شده اند و در امان اند. پس نه محتاج راهبری اند و نه در مخاطره ی عقوبت دوزخ!