روشنى بشارت‏هاى قيام موعود در ميان اديان توحيدى موجب شده است افراد زيادى اقدام به تشكيل جامعه‏ هاى آرمانى كنند. يهوديان، مسيحيان و حتّى مسلمانان خواه شيعه، خواه سنّى در ادوار گوناگون مدّعى تشكيل جامعه ‏ى نمونه شده‏ اند. حتّى اين موضوع در ميان اديان غير توحيدى نيز مشاهده می ‏شود.
گرچه ادّعاى جملگى آنان نا كارآمد بوده است؛ ولى اين اقدامات خود گواهى صادق بر قطعى بودن اين بشارت‏ها ميان تمامى امم است.
عيسويان:
از جامعه‏ ى آرمانى ميان شاگردان و پيروان اوليّه ‏ى حضرت مسيح نيز گزارش ‏هايى وجود دارد. مثلاً پس از صعود حضرت عيسى به آسمان مسيحيان به گرد وصىّ حضرت عيسى جناب پُطرس رسول [Saint Peter’s Basilica] (شَمْعون الصفا) متوفاى ۶۷ ميلادى و ديگر حواريان جمع شدند. “لوقا” – كه نويسنده‏ ى يكى از اناجيل چهار گانه و مصاحب اغلب سفرهاى “پولس” بوده است – [۱] در كتاب “اعمال رسولان” كه آن را در تكميل انجيل خود نگاشت[۲]، در باب ۲ می ‏نويسد:
۴* و همه ‏ى ايمان‏داران با هم می ‏زيستند و در همه چيز شريك می ‏بودند ۴۵* و املاك و اموال خود را فروخته آن‏ها را به هر كس به قدر احتياجش تقسيم می ‏كردند ۴۶* و هر روزه در هيكل[۳] به يك دل پيوسته می ‏بودند ۴۷* و در خانه ‏ها نان را پاره می ‏كردند و خوراك را به خوشى و ساده دلى می ‏خوردند.»

نيز در باب ۴ می ‏نويسد:
۳۲* و جمله ‏ى مؤمنين را يك دل و يك جان بود؛ به حدّى كه هيچ كس چيزى از اموال خود را آنِ خود نمی ‏دانست؛ بلكه همه چيز را مشترك می ‏داشتند؛ ۳۳* و رسولان به قوّت عظيم به قيامتِ عيساى خداوند شهادت می ‏دادند و فيضى عظيم بر همگىِ ايشان بود. ۳۴* زيرا هيچ كس از آن گروه محتاج نبود؛ زيرا هر كه صاحب زمين يا خانه بود، آن‏ها را فروختند و قيمت مَبيعات را آورده ۳۲* به قدم‏هاى رسولان می ‏نهادند و به هر يك به قدر احتياجش تقسيم می ‏نمودند.»
نيز پس از كشف قارّه‏ ى امريكا گروهى از عيسويان – كه در انتظار بازگشت مسيح به سر می ‏بردند – بدان جا مهاجرت كردند و در سال ۱۶۶۳ ميلادى به كوشش فردى آلمانى به نام “پيتر پُلخُوى” [Peter Plockhoy] در ساحل غربى خليج “دِلَوير” شهركى آرمانى ايجاد شد. وى ساكنان آن جا را در زمينه ‏هاى مذهبى و سياسى به آزادمنشى و بى تعصّبى فرا می ‏خواند. اين شهرك نزديك يك سال دوام آورد و سپس از هم پاشيد.[۴] نمونه‏ ى بعدى در سال ۱۷۳۲ ميلادى به همّت “جوهان كُنْراد بيسِل” آلمانى [Johann Conrad Beissel] – كه از فرقه ‏ى “تعميديون روز هفتم”[۵] بود – در بخش “اِفراتا” از منطقه‏ى “لانكاستر” واقع در ايالت پنسيلوانياى امريكا بر پا شد و حدود يك قرن پايدار ماند.[۶]
هم چنين در سال ۱۷۷۴ ميلادى خانم “آن لى” [Ann Lee] – كه از شهر منچستر انگلستان به شهر نيويورك واقع در امريكا مهاجرت كرده بود – انجمنى به نام “جامعه‏ى متّحد معتقدان به ظهور ثانى مسيح” را پايه گذارى كرد. او مدّعى بازگشت مجدّد روح عيسوى در كالبد خود بود. وى به سبب بكار گيرى روش‏هاى صوفيانه و جدّيّت در كار، مريدانى يافت. پيروان او بعدها توانستند در چندين ايالت امريكا هم چون: نيويورك، اُهايو، ميدوِست، نيواِنگلند، كِنتوكى، فلوريدا، نيوهَمپشاير و اينديانا جوامعى را فراهم سازند كه آخرين بازمانده‏ هاى آن تا اواسط قرن حاضر، در همان نواحى موجود بود.[۷]
نيز “شارل فوريه” [ harles Fourier] ( -م ۱۸۵۸ م.) انديشمند فرانسوى تشكيل نوعى تجمّع تعاونى به نام “فالانستِر” را پيشنهاد كرد كه در آن ۱۶۲۰ نفر به كار دسته جمعى اشتغال داشته باشد و سود حاصل اين فعّاليّت ميان ايشان به نسبت ‏هاى (۱۲/۳ و ۱۲/۴ و ۱۲/۵) تقسيم شود. او تشكيل اين مجتمع را چاره‏ى بسيارى از دردها، بيدادها و تباهی ‏هاى اجتماعى دانست.[۸] اگر چه فوريه در زمان حياتش نتوانست اين مدينه‏ى فاضله ‏ى اجتماعى – اقتصادى پيشنهادى خويش را به وجود آورد ولى پيروان او در اروپا و امريكا “فالانستر” به راه انداختند.[۹] از مشهورترين آن‏ها، شهركى موسوم به “مزرعه ‏ى جويبار” [Brook Farm] بود كه به كوشش “جرج ريپلى” [George Ripley] و “آلبرت بريسبِين” [Albert Brisbaen] در نزديكى شهر “بُستُن” در ايالت “ماساچوسِت” در سال ۱۸۴۱ ميلادى تأسيس شد. امّا سرانجام، در سال ۱۸۴۷ ميلادى بر اثر ورشكستگى اقتصادى، كه ناشى از شمار بسيار اندك ساكنان اين شهرك و ضعف منابع طبيعى محيط بود، اين “فالانستر” از هم پاشيد.[۱۰]

(رک. دکتر جلال برنجیان: آینده جهان؛ سال ۱۳۸۴؛ چاپ پنجم؛ طور تهران؛ تهران؛ ۶-۷-۹۰۴۲۷-۹۶۴:ISBN)

________________
پی نوشتها:
[۱] مِستِر هاكْس، قاموس كتاب مقدّس، ص ۷۷۲.
[۲] اعمال رسولان” كتاب پنجم عهد جديد كه مصنّف آن لوقاست. وى اين كتاب را چون خاتمه ‏اى بر انجيل خود، تصنيف نمود و تاريخى در باره ‏ى كليساى قديم يعنى از سال ۳۰ – ۶۳ ميلادى است … محتمل است اين كتاب تخميناً در سال ۶۳ يا ۶۴ ميلادى (يعنى فوراً بعد از انتهاى وقايعى كه در آن بيان شده)، نوشته شده باشد. محلّ تصنيف آن معلوم نيست؛ ولى ممكن است كه در “روميّه” بوده باشد. (برگرفته از: مستر هاكس، قاموس كتاب مقدّس، ص ۷۷۲)
[۳] مقصود از هيكل (= معبد مسيحيان) در بيشتر مواضع كتاب مقدّس هيكلِ اروشليم است كه بر كوه “موريا” بنا شده بود. (مستر هاكس، قاموس كتاب مقدّس، ص ۹۳۱)
[۴] دايرة المعارف امريكانا ]Encyclopedia Americana[ ويرايش ۲۷، ص ۸۴۷، به نقل از آن: دكتر غلام‏حسين تاجرى نسب، مهدويّت در قرآن و سنّت، (رساله ‏ى دكترى)، صص ۱۴۲ و ۱۴۳.
[۵] گروهى از مسيحيان كه طبق تورات، روز شنبه را تعطيل مى‏كنند و به غسل “تعميد” – كه از يادگارهاى حضرت يحيى است – پابندند.
[۶] همان، صص ۸۴۴ – ۸۴۵، به نقل از آن: دكتر غلام‏حسين تاجرى نسب، مهدويّت در قرآن و سنّت، (رساله ‏ى دكترى)، ص ۱۴۳.
[۷] همان، صص ۸۴۴ – ۸۴۵، به نقل از آن: دكتر غلام‏حسين تاجرى نسب، مهدويّت در قرآن و سنّت، (رساله‏ ى دكترى)، ص ۱۴۳.
[۸] جرج ساوْل ]Georqe Soule[، عقايد بزرگ‏ترين علماى اقتصاد، ص ۷۶، به نقل از او: دكتر غلام‏حسين تاجرى نسب، مهدويّت در قرآن و سنّت، (رساله ‏ى دكترى)، ص ۱۴۵.
[۹] دايرة المعارف امريكانا ]Encyclopedia Americana[، ويرايش ۱۱، ص ۶۵۶، به نقل از آن: دكتر غلام‏حسين تاجرى نسب، مهدويّت در قرآن و سنّت، (رساله ‏ى دكترى)، ص ۱۴۵.
[۱۰] جرج ساول ]Georqe Soule[، عقايد بزرگ‏ترين علماى اقتصاد، ص ۸۱، به نقل از او: دكتر غلام‏حسين تاجرى نسب، مهدويّت در قرآن و سنّت، (رساله‏ ى دكترى)، ص ۱۴۵.