در فضيلت انتظار و ثواب منتظر همين بس، که حضرت سيد الساجدين‏ عليه السلام در دعاي عرفه بر منتظران درود فرستاده و براي آنان دعا کرده، بعد از دعا کردن براي مولايشان [امام زمان] – صلوات اللَّه عليه – و اضافه بر آن روايات بسياري بر اين مقصود دلالت دارد، از جمله؛

۱ – در «کمال الدين» از حضرت ابي عبد اللَّه امام صادق‏ عليه السلام آمده که فرمود: هر کس از شما بر اين امر در حال انتظار آن بميرد، همچون کسي است که در خيمه قائم‏ عليه السلام بوده باشد. [۱]
۲ – از حضرت ابوالحسن الرضا عليه السلام آمده که فرمود: چقدر خوب است صبر و انتظار فرج! آيا نشينيده‏ اي فرموده خداي – عزّ و جلّ – را که: «وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَکُمْ رَقِيبٌ»؛ [۲] و چشم به راه باشيد که من با شما چشم به راهم. «فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَکُمْ مِنَ المُنْتَظِرِينَ»؛ [۳] پس انتظار بکشيد که من با شما از منتظرانم. بنابراين بر شما باد صبر، به درستي که گشايش پس از نااميدي مي‏آيد، البته آنان که پيش از شما بودند صبورتر از شما بودند. [۴]
۳ – در «بصائر الدرجات» به سند خود از حضرت امام ابوعبد اللَّه صادق‏ عليه السلام آورده که فرمود: اميرمؤمنان ‏عليه السلام به سوي صفين مي‏رفت، تا اين‏که از رود فرات عبور کرد و به نزديکي کوه سرزمين صفين رسيد که هنگام نماز مغرب شد، مدتي در انديشه فرو رفت، سپس وضو گرفت و اذان گفت و چون از اذان گفتن فراغت يافت، کوه شکافته شد و سر و صورتي سپيد نمودار گرديد و گفت: سلام بر تو اي اميرالمؤمنين و رحمت و برکات خداوند بر تو باد. خوش آمدي اي جانشين پيغمبران و پيشواي روسفيدان و عزيرترين چيزي [که به مردم] رسيده! و اي نايل آمده به ثواب صدّيقين! و اي سيد اوصيا! اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به او فرمود: بر تو نيز سلام باد، اي برادرم شمعون! جانشين عيسي بن مريم روح القدس، حال تو چگونه است؟ گفت: خير است، خداي بر تو رحمت آرد. من منتظر حضرت روح اللَّه هستم که از آسمان فرود آيد، پس هيچ کس را نمي ‏شناسم که در راه خدا بيشتر از تو دچار بلا گشته و فردا [ي قيامت] ثوابش فزون‏تر و مقامش برتر از تو باشد…. [۵]
جهت شاهد آوردن اين حديث، آن است که دلالت دارد بر منتظر بودن جناب شمعون نسبت به اين ظهور مبارک و با ميمنت. و البته شباهت يافتن به اولياي خدا و پيروي کردن از ايشان چيزي است که نزد خداوند – عزّ و جلّ – پسنديده است، اضافه بر ساير آنچه در فضيلت انتظار رسيده است.
۴ – در کتاب «کمال الدين» از حضرت ابي عبد اللَّه امام صادق، از پدرانش‏ عليهم السلام آمده که فرمود: منتظر امر (حکومت) ما بسان آن است که در راه خدا به خون غلتيده باشد. [۶]
۵ – نيز از امام صادق ‏عليه السلام آمده که فرمود: خوشا به حال شيعيان قائم ما که در زمان غيبتش منتظر ظهور او باشند و در هنگام ظهورش فرمانبردار از او، آنان اولياي خدا هستند نه ترسي برايشان هست و نه اندوهگين شوند. [۷]
۶ – از حضرت سيّد العابدين ‏عليه السلام است که فرمود: انتظار فرج از عظيم‏ترين فرج است. [۸]
۷ – از ابوخالد کابلي آمده که گفت: بر سرورم حضرت علي بن الحسين زين العابدين ‏عليه السلام وارد شدم و به او عرضه داشتم: اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله! مرا خبر ده از کساني که خداي – عزّ و جلّ – طاعت و دوستي آنان را فرض دانسته و پيروي از ايشان را پس از رسول خدا صلي الله عليه و آله بر بندگانش واجب کرده است. به من فرمود: اي کابلي! به درستي که اولي الامري که خداي – عزّ و جلّ – آنان را اماماني براي مردم قرار داده و طاعتشان را بر آن‏ها واجب نموده؛ اميرالمؤمنين علي بن ابي‏ طالب، سپس حسن، سپس حسين دو فرزند علي بن ابي ‏طالب بوده‏اند آن‏گاه امر (امامت) به ما رسيده است، آن‏گاه ساکت شد. من گفتم: اي سرور من! براي ما روايت شده که اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرموده: البته زمين را حجّتي براي خداي – عزّ و جلّ – بر بندگانش خالي نمي‏ماند، پس حجّت و امام بعد از تو کيست؟ آن حضرت‏ عليه السلام فرمود: پسرم محمّد است و اسم او در تورات باقر مي‏باشد، علم او مي‏ شکافد شکافتني، او حجّت و امام بعد از من است و پس از محمد، پسرش جعفر مي ‏باشد که نامش نزد اهل آسمان صادق است. عرضه داشتم: اي سرور من! چگونه اسم او صادق شده و حال آن‏که همه شما صادق (راستين) هستيد؟ فرمود: پدرم از پدرش، مرا حديث گفت که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: هرگاه فرزندم جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابي ‏طالب متولد شد، او را صادق بناميد که پنجمين از فرزندانش، کسي که اسمش جعفر خواهد بود، که با دروغ بستن بر خداي – عزّ و جلّ – جرأت کند و مدّعي امامت گردد، پس او نزد خداوند، جعفر کذّاب و افترا زننده بر خداي – عزّ و جلّ – است، و ادّعا کننده منصبي که شايستگي آن را ندارد، مخالفت کننده با پدر و حسادت ورزنده بر برادرش خواهد بود، آن کسي است که مي ‏خواهد هنگام غيبت وليّ خداي – عزّ و جلّ – پرده (غيبت) خداوندي را کنار زند. سپس حضرت علي بن الحسين ‏عليهما السلام به شدّت گريست، آن‏گاه فرمود: گويا جعفر کذّاب را مي ‏بينم که ستمگر زمان خويش را بر بازرسي امر وليّ خداوند و آن‏که در حفظ الهي غايب است، برانگيخته و حرمت پدرش را هتک نموده باشد، به خاطر جهل و ندانستن ولادت او و از روي حرص بر کشتن او، اگر بر وي دست يابد، به جهت طمع کردن در ميراثش تا آن را بدون اين‏که حقّي در آن داشته باشد، بگيرد. ابوخالد گويد: عرضه داشتم: اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله! آيا آن کار شدني است؟! فرمود: آري. به پروردگارم سوگند! به درستي که اين مطلب نزد ما نوشته شده است، در طوماري که محنت‏ هايي که بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله بر ما وارد مي‏ شود، در آن ضبط گرديده است. ابوخالد گويد: عرضه داشتم: اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله! سپس چه خواهد شد؟ آن حضرت ‏عليه السلام فرمود: سپس غايب ماندن وليّ خداي – عزّ و جلّ – دوازدهمين جانشين رسول خدا صلي الله عليه و آله و امامان پس از او طولاني خواهد گشت. اي ابوخالد! به درستي که اهل زمان غيبت او، که امامتش را باور دارند و منتظر ظهور اويند، از مردم همه زمان‏ها بهترند، زيرا که خداي – تبارک و تعالي – آن چنان عقل‏ها و فهم ‏ها و شناختي به آن‏ها عنايت کرده که غيبت نزد آنان، همچون ديدن باشد و آنان را در آن زمان به منزله کساني قرار داده است، که در پيشگاه رسول خدا صلي الله عليه و آله با شمشير جهاد کرده ‏اند، آنان به حق مخلصانند و راستي که شيعيان ما هستند و دعوت کنندگان به دين خداي – عزّ و جلّ – در پنهان و آشکار مي ‏باشند. [۹]
۸ – در کتاب غيبت شيخ طوسي، به نقل از کتاب غيبت فضل بن شاذان، به سند خود از مفضّل بن عمر آورده که گفت: حضرت قائم ‏عليه السلام را ياد کرديم و کساني که از هم ‏کيشانمان در حال انتظار او مردند، پس حضرت ابو عبد اللَّه امام صادق‏ عليه السلام به ما فرمود: هرگاه قيام کند، نزد مؤمن داخل قبر خواهند آمد و به او گفته مي‏شود: اي فلان! همانا که صاحب تو ظهور کرد، پس اگر مي‏ خواهي به او ملحق شوي ملحق شو و اگر بخواهي در گراميداشت پروردگارت بماني بمان». [۱۰]
۹ – در «کمال الدين» به سند خود، از جعفر بن ابي دلف آورده که گفت: شنيدم حضرت ابو جعفر محمد بن علي الرضا عليهما السلام مي‏فرمود: همانا امام بعد از من پسرم علي است، امر او امر من و گفته‏اش گفته من و اطاعتش اطاعت از من است و امام بعد از او، پسرش حسن است، امر او امر پدرش و گفته او گفته پدرش و اطاعت او اطاعت از پدرش مي‏ باشد. سپس ساکت شد، عرضه داشتم: اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله! امام بعد از حسن کيست؟ پس آن حضرت به شدّت گريست، آن‏ گاه فرمود: البته بعد از حسن، پسرش آن‏ که قائم به حق و مورد انتظار است، مي‏ باشد. گفتم: اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله! چرا قائم ناميده شده؟ فرمود: زيرا که او پس از آن‏که يادش مرده باشد و بيشتر معتقدان به امامتش برگشته باشند، قيام کند [و بپاخيزد] . گفتم: چرا منتَظَر ناميده شده؟ فرمود: چون که او را غيبتي است که روزهاي بسيار و مدّتي طولاني دارد، پس مخلصان منتظر خروجش باشند و اهل ترديد انکارش کنند و جاحدان ياد او را به استهزا گيرند و وقت‏ گذاران در آن دروغگو شوند و عجله ‏کنندگان در آن هلاکت گردند و تسليم شوندگان در آن نجات يابند. [۱۱]
۱۰ – از علي بن مهزيار آمده که گفت: به حضرت ابوالحسن صاحب العسکر، امام هادي‏ عليه السلام نامه‏اي نوشتم و درباره فرج از آن جناب پرسيدم، به من نوشت: هرگاه صاحب شما از منزلگاه ستمگران غايب گشت، در انتظار فرج باشيد.
۱۱ – در اصول کافي [۱۲] از ابوبصير آمده که گفت: به حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق ‏عليه السلام عرضه داشتم: فدايت شوم فرج کي خواهد بود؟ فرمود: اي ابوبصير! تو هم از کساني هستي که دنيا مي ‏خواهند. هر کس اين امر را بشناسد، براي او به جهت انتظار کشيدنش فرج شده است.
ظاهراً چون مقصود از فرج، ياري کردن امام‏ عليه السلام و جهاد در رکاب اوست، امام صادق‏ عليه السلام بيان فرمود که اين مقصود براي شيعيان حاصل است، چون منتظر فرج هستند و توجّه داد که لازم و شايسته است که غرض آن‏ها از انتظار اين مقصود بزرگ باشد نه رسيدن به شهوت ‏هاي نفساني و لذّت ‏هاي جسماني – چنان‏که شيوه بيشتر افراد چنين است -.
۱۲ – در بحار از حضرت امير المؤمنين ‏عليه السلام آمده که فرمود: منتظر فرج باشيد و از رحمت خداوند نااميد نشويد، به درستي که خوشايندترين اعمال نزد خداوند – عزّ و جلّ – انتظار فرج است. [۱۳]
۱۳ – از آن حضرت ‏عليه السلام است که فرمود: عمل کننده به امر ما، فردا [ي قيامت] در حضيرة القدس [درجه عاليه بهشت] با ما خواهد بود و منتظر امر [حکومت] ما، همچون غوطه ‏ور شده به خونش در راه خدا مي‏ باشد. [۱۴]
۱۴ – از فيض بن المختار، از حضرت ابي عبد اللَّه امام صادق ‏عليه السلام روايت آمده که فرمود: هر کس از شما بميرد در حالي که منتظر اين امر باشد، همانند کسي است که با حضرت قائم‏ عليه السلام در خيمه ‏اش بوده باشد. سپس چند لحظه ‏اي درنگ کرد، آن‏گاه فرمود: نه. بلکه مانند کسي است که در خدمت آن حضرت شمشير بزند. سپس فرمود: نه. سوگند به خدا! همچون کسي است که در رکاب رسول خدا صلي الله عليه و آله شهيد شده باشد. [۱۵]
۱۵ – از حضرت ابي عبد اللَّه امام صادق، از پدرانش، از اميرالمؤمنين – عليهم السلام – روايت است که فرمود: برترين عبادت مؤمن، انتظار فرج از خداوند داشتن است.
۱۶ – در کافي به سند صحيحي، از عبداللَّه بن المغيره آمده که گفت: محمد بن عبد اللَّه به حضرت امام رضا عليه السلام عرضه مي‏داشت و من مي ‏شنيدم که مي‏ گفت: پدرم مرا حديث آورد از خاندانش، از پدرانش، که به يکي از امامان گفته بود: در منطقه ما جاي رباط [۱۶] هست که آن را قزوين مي‏ نامند و دشمني هست که آن را ديلم مي‏ گويند، آيا جهاد يا رباطي بر ما هست؟ آن حضرت ‏عليه السلام در جواب او فرمود: بر شما باد! که اين خانه (بيت اللَّه الحرام) را حج کنيد. سؤال کننده بار ديگر سؤالش را تکرار کرد. باز حضرت ‏عليه السلام فرمود: بر شما باد! اين بيت که آن را حج کنيد. آيا يک فرد از شما راضي نيست که در خانه خود باشد و بر خانواده ‏اش از دسترنج خود خرج ننمايد و انتظار امر ما را بکشد، پس اگر آن زمان را درک کند، همچون کسي است که با رسول خدا صلي الله عليه و آله در جنگ بدر شرکت کرده باشد و اگر در حالي که منتظر امر ما است بميرد، همچون کسي خواهد بود که با قائم – صلوات اللَّه عليه – در خيمه‏اش باشد اين چنين – و دو انگشت سبّابه‏اش را کنار هم نشان داد – و نمي‏گويم اين چنين – و انگشت وسط و سبّابه را نشان داد – زيرا که اين بزرگ‏ تر از آن است. در اينجا حضرت ابوالحسن امام رضا عليه السلام فرمود: راست گفته است. [۱۷]
اين روايت با آنچه در اخبار آمده که مرابطه (=مرزباني) حتي در زمان غيبت هم مستحبّ است، منافاتي ندارد؛ زيرا که ظاهراً منظور سؤال کننده، نايل شدن به ثواب مرابطه و جهاد بوده، پس امام‏ عليه السلام او را به حج و انتظار دلالت فرمود، که ثواب جهاد و رباط و حج همگي برايش حاصل گردد، امّا با انجام مرابطه، ثواب حج را نخواهد يافت. و مؤيّد آنچه ياد کرديم اين‏که امام‏ عليه السلام به او فرمود: بر شما باد! اين بيت که آن را حج کنيد و نفرمود: مرابطه نکنيد، يا جايز نيست، يا حلال نيست و مانند اين‏ها و خدا دانا است. [۱۸]
۱۷ – در تفسير نعماني از اميرالمؤمنين ‏عليه السلام آمده که فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: اي ابوالحسن! بر خداوند شايسته است که اهل ضلال (گم‏ شدگان) را به بهشت داخل کند و منظورش از اين، مؤمناني هستند که در زمان فتنه بر پيروي از امامي که جايگاهش مخفي است و از چشم مردم غايب است، بپاخيزند، پس آنان به امامت او اقرار مي ‏کنند و به دامان او چنگ مي ‏زنند و منتظر خروج او مي ‏مانند، آنان يقين دارند که هيچ ترديدي به خود راه ندهند، صبر کنندگان و تسليم شدگان و فقط از شناختن جان امامشان و از شناختن شخص او گم شده ‏اند. بر اين دلالت مي ‏کند آن‏که خداي تعالي هرگاه چشمه خورشيد را که نشانه براي اوقات نماز قرار داده از بندگانش بپوشاند، بر آنان فرصت را توسعه داده که نماز را تأخير بيندازند، تا با آشکار شدن خورشيد، وقت براي آنان معلوم گردد و يقين کنند که زوال انجام شده است. و همين ‏طور است کسي که منتظر خروج امام‏ عليه السلام است، که به امامتش دست يازيده، تمام فرايض خداوند که بر او واجب است با حدودشان از او قبول مي‏شود، از معني فريضه بودن خارج نمي‏باشند، پس او صبر کننده شکيباگر است، غيبت امامش به [دين] او ضرري نمي‏رساند. [۱۹]
۱۸ – و در کتاب «کمال الدين» از محمد بن النعمان، از حضرت ابي عبد اللَّه امام صادق ‏عليه السلام روايت آمده که: نزديک‏ترين حالت بندگان به خداي – عزّ و جلّ – و خشنودترين هنگام او از آنان، زماني است که حجّت خداوند را نيابند و برايشان آشکار نشود و از آنان پوشيده بماند که جاي او را ندانند و در عين حال مي‏ دانند که دلايل و نشانه‏هاي الهي از بين نرفته است، در آن هنگام بايد که هر صبح و شام منتظر فرج باشند. و همانا شديدترين موقع غضب خداوند بر دشمنانش زماني است که حجّتش را از آنان پوشانيده باشد، که برايشان ظاهر نگردد و البته خداوند مي ‏داند که دوستانش به ترديد نمي ‏افتند و اگر چنين مي ‏دانست که آنان به ترديد دچار مي‏ شوند، حجّت خويش را يک چشم برهم زدن هم از آنان مخفي نمي ‏کرد. [۲۰]
۱۹ – از امام صادق ‏عليه السلام است درباره فرموده خداي – عزّ و جلّ -: «الم – ذلِکَ الکِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُديً لِلمُتَّقِينَ – الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالغَيْبِ»؛ [۲۱] الم [از رموز قرآن است] . اين کتاب بدون ترديد هدايتگر تقواپيشگان است، آنان که به غيب ايمان مي‏ آورند. فرمود: تقواپيشگان، شيعيان علي‏ عليه السلام هستند و غيب، همان حجّت غايب است و گواه بر اين، فرموده خداي – عزّ و جلّ – است که: «وَ يَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الغَيْبُ للَّهِِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَکُمْ مِنَ المُنْتَظِرِينَ»؛ [۲۲] و مي‏گويند: چرا از سوي پروردگارش آيتي بر او نيامد، پس بگو: به درستي که غيب مخصوص خداست، شما منتظر باشيد من نيز با شما منتظرانم.
۲۰ – در اصول کافي به سند خود از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام آورده که فرمود: زيان نديده است کسي که در حال انتظار امر ما بميرد، آن‏که در خيمه حضرت مهدي ‏عليه السلام با سپاهيان او نمرده است. [۲۳]
۲۱ – در روايت عمّار ساباطي از حضرت ابي عبد اللَّه امام صادق ‏عليه السلام آمده که فرمود: همانا به خدا سوگند! اي عمّار! کسي از شما بر اين حالي که در آن هستند نميرد، مگر آن‏که نزد خداوند از بسياري از کشته شدگان در بدر و احُد برتر باشد، پس شما را مژده باد. [۲۴]
۲۲ – در همان کتاب از حضرت امام ابوجعفر باقر عليه السلام آمده که ضمن حديثي فرمود: و بدانيد که منتظر اين امر همچون ثواب روزه‏ دار شب زنده ‏دار را دارد و هر کس دوران قائم ما را دريابد، پس با او خروج نمايد و دشمن ما را به قتل رساند، براي او همچون پاداش بيست شهيد خواهد بود و هر کس در رکاب قائم ما کشته شود، همچون پاداش بيست و پنج شهيد را خواهد يافت. [۲۵]
۲۳ – در «مجمع البيان» از حارث بن المغيره آمده که گفت: در محضر ابوجعفر باقر عليه السلام بوديم، فرمود: آن‏که از شما اين امر را شناخته و منتظر آن باشد و خير را در آن بداند، مانند کسي است که به خدا قسم! در رکاب قائم آل محمد عليهم السلام با شمشير خود جهاد کرده باشد. سپس فرمود: بلکه واللَّه! مثل کسي است که در خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله با شمشير جهاد کرده باشد. سپس بار سوم فرمود: بلکه به خدا قسم! همچون کسي است که در خيمه رسول خدا صلي الله عليه و آله شهيد شده باشد. [۲۶]
۲۴ – در «تفسير البرهان»، از حسن بن ابي حمزه، از پدرش ابوحمزه [ثمالي] است که گفت: به حضرت ابي عبد اللَّه صادق ‏عليه السلام عرض کردم: فدايت شوم! سنّم بالا رفته و استخوانم سست گشته و مرگم نزديک شده و مي‏ ترسم پيش از آن‏که اين امر [حکومت شما] را دريابم، مرگم فرا رسد. فرمود: اي ابوحمزه! هرکه به ما ايمان آورد و حديث ما را تصديق کرد و به انتظار دوران ما نشست، مانند کسي است که زير پرچم قائم‏ عليه السلام کشته شود، بلکه به خدا سوگند! زير پرچم رسول خدا صلي الله عليه و آله [کشته گردد]. [۲۷]
۲۵ – در کتاب «کمال الدين»، از مفضّل بن عمر آمده که گفت: شنيدم حضرت امام صادق ‏عليه السلام مي ‏فرمود: هر کس در حالي که منتظر اين امر باشد بميرد، همچون کسي خواهد بود که از خواصّ حضرت قائم‏ عليه السلام بوده باشد، نه؛ بلکه مانند کسي باشد که در پيشگاه رسول خدا صلي الله عليه و آله شمشير زده است. [۲۸]
۲۶ – در «تفسير البرهان» به سند خود، از مسعدة آمده که گفت: خدمت حضرت امام صادق ‏عليه السلام بودم که پير مرد قد خميده‏ اي که بر عصايش تکيه زده بود آمد، سلام کرد و امام صادق‏ عليه السلام جواب سلامش را داد. پير مرد عرضه داشت: اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله! دستت را به من بده که آن را ببوسم، پس آن حضرت دستش را پيش آورد و او دست آن جناب را بوسيد و سپس گريست. حضرت صادق‏ عليه السلام به او فرمود: اي پير مرد! چرا گريه مي‏ کني؟ عرضه داشت: فدايت شوم، يابن رسول اللَّه! صد سال است که به پاي قائم شما مانده‏ ام، مي‏گويم اين ماه است، اين سال است، و هم ‏اکنون سنّم بالا رفته و استخوانم سست گرديده و مرگم نزديک شده و به آنچه که براي شما آرزو مي ‏کنم نرسيده‏ام، شما را مي ‏بينم کشته شده و آواره ‏ايد و دشمنانتان را مي‏ بينم که با بال‏ها پرواز مي ‏کنند، چگونه گريه نکنم؟!
ديدگان حضرت ابي عبد اللَّه صادق ‏عليه السلام در اشک نشست، آن ‏گاه فرمود: اي پير مرد! اگر خداوند تو را باقي گذاشت تا اين ‏که قائم ما را ببيني، در مرتبه اعلي خواهي بود و اگر مرگ تو فرا رسد، روز قيامت با سپرده گرانبهاي محمد صلي الله عليه و آله محشور خواهي شد و ما سپرده گرانبهاي او هستيم، که همانا آن حضرت فرمود: من در ميان شما دو گوهر گرانبها را بر جاي مي ‏گذارم، پس به آن دو، دست بيازيد که هيچ ‏گاه گمراه نشويد: کتاب خدا و عترت و خاندانم را. پير مرد گفت: پس از اين‏که اين خبر را شنيدم، ديگر آسوده ‏خاطر شدم. سپس امام صادق‏ عليه السلام فرمود: اي پير مرد! بدان که قائم ما عليه السلام از صُلبِ حسن عسکري بيرون مي‏ آيد و حسن از علي متولد مي‏ شود و علي از محمد و محمد از علي و علي از موسي پسرم و اين پسرم از من متولد گرديده، ما دوازده تن هستيم، همگي ‏مان معصوم و پاکيزه مي ‏باشيم … . [۲۹]
۲۷ – در «روضه کافي» به سند خود، از اسحاق بن عمّار آورده که گفت: حديث آورد مرا مردي از اصحابمان، از حکيم بن عتيبه که گفت: هنگامي که در محضر امام ابوجعفر باقر عليه السلام بودم، خانه پر از جمعيت بود، پير مردي آمد که بر چوبدستي خود تکيه مي‏ زد، تا اين‏که بر درب اتاق ايستاد و گفت: سلام بر تو اي فرزند رسول خدا! و رحمت و برکات خداوند بر تو باد! آن‏گاه ساکت شد.
حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام فرمود: و بر تو باد سلام و رحمت و برکات خداوند! سپس پير مرد رو به سوي اهل مجلس کرد و گفت: السلام عليکم! که همه حاضرين او را جواب دادند و سلامش را پاسخ گفتند. آن‏گاه رو به سوي حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام کرد و گفت: اي فرزند رسول خدا! فدايت گردم! مرا نزديک خود جاي ده که به خدا سوگند! من شما را دوست مي ‏دارم و دوستداران شما را دوست مي ‏دارم. به خدا سوگند! دوستي شما و هوادارانتان به خاطر طمع دنيوي نيست و من با دشمن شما دشمنم و از او بيزارم. و به خدا سوگند! که دشمني ‏ام با او و بيزاري‏ ام از او، به خاطر کينه‏اي ميان من و او نمي ‏باشد. به خدا! من حلال شما را حلال و حرامتان را حرام مي ‏دارم و منتظر امر شمايم، پس اي که خداوند مرا فدايت گرداند! عاقبت مرا چگونه مي‏ بيني؟
حضرت امام باقر عليه السلام فرمود: به سوي من، به سوي من آي! تا اين‏که او را کنار خود نشانيد. سپس فرمود: اي پير مرد! بر پدرم علي بن الحسين ‏عليه السلام نيز مردي وارد شد و مانند سؤال تو را عرضه داشت. پدرم به او فرمود: اگر بميري بر رسول خدا و علي و حسن و حسين و علي بن الحسين وارد مي‏ شوي و قلبت سرد و دلت خنک و خرّم و ديده ‏ات روشن مي ‏گردد و راحتي و ريحان با فرشتگان کرام کاتبين را پيش روي خود خواهي ديد، همين که جانت به اين ‏جا برسد – و به حلقش اشاره کرد – و اگر زنده بماني خواهي ديد، آنچه را که ديده‏ ات به آن روشن شود و همراه ما در رکن اعلي خواهي بود. پير مرد عرضه داشت: چگونه فرمودي، اي ابوجعفر! حضرت باقر عليه السلام دو باره سخنش را تکرار کرد، پير مرد گفت: اللَّه اکبر، اي ابوجعفر! اگر من بميرم بر رسول خدا و علي و حسن و حسين و علي بن الحسين وارد مي‏شوم و چشمم روشن و قلبم سرد و دلم خنک و خرّم مي‏گردد و توسط راحتي و ريحان و فرشتگان کرام کاتبين مورد استقبال قرار مي‏گيرم، همين که جانم به اين‏جا رسيد و اگر زنده بمانم، آنچه را که چشمم به آن روشن شود خواهم ديد و با شما در رکن اعلي خواهم بود! سپس پير مرد به شدّت گريست،هاي ‏هاي هاي، تا اين‏که صورتش به زمين چسبيد و اهل خانه چون حال پير مرد را ديدند به گريه و ناله پرداختند. و حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام اشک‏ها را از اطراف ديدگانش با انگشت پاک مي ‏کرد. آن‏گاه پير مرد سر برداشت و به امام باقر عليه السلام عرض کرد: اي فرزند رسول خدا! دستت را به من بده، خداوند مرا قربان تو سازد! آن حضرت ‏عليه السلام دست خود را به او داد، پس دست حضرت را بوسيد و بر ديدگان خود نهاد و بر صورتش کشيد، سپس جامه از شکم و سينه‏ اش برگرفت و دست آن حضرت را بر شکم و سينه خود قرار داد. پس از آن برخاست و گفت: السلام عليکم! حضرت امام باقر عليه السلام در پي او مي‏ نگريست و پير مرد مي‏رفت، آن‏گاه روي به جانب حاضرين کرد و فرمود: هر کس دوست مي ‏دارد مردي از اهل بهشت را ببيند، به اين شخص نظر کند. حکم بن عتيبه گويد: هيچ مجلس گريه و ماتمي شبيه آن مجلس نديدم. [۳۰]

(رک: مکیال المکارم ؛ محمد تقی موسوی اصفهانی؛ ج۲)
——————————————————————————————————-
[۱] کمال‏الدين، ۶۴۴:۲ باب ۵۵ ح ۱.
[۲] سوره هود، آيه ۹۳.
[۳] سوره انعام، آيه ۷۱.
[۴] کمال‏الدين، ۶۴۵:۲ باب ۵۵ ح ۵.
[۵] بصائر الدرجات، ۲۸۰ ح ۱۶.
[۶] کمال‏الدين، ۶۴۵:۲ باب ۵۵ ح ۶.
[۷] کمال الدين، ۳۵۷:۲ باب ۳۳ ح ۵۴.
[۸] کمال‏الدين، ۳۲۰:۱ باب ۳۱ ذيل ح ۲.
[۹] کمال‏الدين، ۳۱۹:۱.
[۱۰] الغيبة، ۲۷۶.
[۱۱] کمال‏الدين، ۳۷۸:۲ باب ۳۶ ح ۳.
[۱۲] اصول کافي، ۳۷۱:۱ باب انه من عرف امامه ح ۳.
[۱۳] بحار الانوار، ۱۲۳:۵۲ باب ۲۲ ح ۷.
[۱۴] بحارالانوار، ۱۲۳:۵۲ ح ۷.
[۱۵] بحارالانوار، ۱۲۶:۵۲ ح ۱۸.
[۱۶] رباط و مرابطه به معني مرزباني و آمادگي دفاع از حدود و مرزهاي اسلامي است (مترجم).
[۱۷] فروع کافي، ۲۲:۵ ح ۲.
[۱۸] و احتمال دارد که منظور حضرت آن باشد که جهاد جز به اجازه امام‏عليه السلام جائز نيست و اين متوقف بر خروج حضرت قائم‏عليه السلام است (مؤلف).
[۱۹] کمال‏الدين، ۳۳۹:۲ باب ۳۳ ح ۱۷.
[۲۰] کمال‏الدين، ۳۴۰:۲ باب ۳۳ ح ۲۰.
[۲۱] سوره بقره، آيه ۱ و ۲.
[۲۲] سوره يونس، آيه ۲۰.
[۲۳] اصول کافي، ۳۷۲:۱ ح ۶.
[۲۴] اصول کافي، ۳۳۴:۱ ح ۲.
[۲۵] اصول کافي، ۲۲۲:۲ ح ۴.
[۲۶] مجمع‏البيان، ۲۳۸:۹.
[۲۷] البرهان، ۲۹۳:۴.
[۲۸] کمال‏الدين، ۳۳۸:۲ ح ۱۱.
[۲۹] بحار الانوار، ۴۰۸:۳۶ ح ۱۷. از کفاية الاثر:۳۵.
[۳۰] روضةالکافي، ۷۶ ح ۳۰.