مؤمن نباید، آن حضرت‏ عليه السلام را ياد کند مگر با القاب شريف مبارکش، مانند: حجّت، قائم، مهدي، صاحب الامر، صاحب الزمان و غير اين‏ها، و ترک تصريح به نام شريف اصلي آن حضرت که اسم رسول خدا صلي الله عليه وآله است: «م ح م د» و علماي ما – که خداي تعالي رحمتشان کند – در حکم نام بردن مولايمان حضرت مهدي ‏عليه السلام به نام اصلي، اختلاف کرده‏اند. بعضي از آن‏ها به طور کلّي – جز در حال تقيّه – آن را جايز شمرده‏اند مانند محدّث عاملي در کتاب وسائل [۱] و برخي به طور مطلق آن را ممنوع دانسته‏اند، چنان‏که ظاهر آن‏ها از دو شيخ اقدم مفيد و طبرسي – قدس سرّهما – حکايت شده همين نظر است. و بعضي به طور مطلق آن را حرام شمرده‏اند مگر در دعاهاي رسيده از معصومين‏ عليهم السلام و اين نظر اسماعيل بن احمد علوي عقيلي طبرسي ‏قدس سره است که در کتاب کفاية الموحدين بيان کرده است و برخي آن را جايز ولي مکروه دانسته‏اند، مانند شيخ محقق انصاري‏ قدس سره. و عده‏ اي حرام بودن را به نام بردن در محافل و مجامع اختصاص داده‏ اند نه در موارد ديگر مانند: سيّد محقّق ميرداماد و دانشمند مدقّق نوري – قدس سرّهُما – و بعضي حرمت را به زمان غيبت صغري اختصاص داده‏ اند، و من گوينده‏ اي بر اين قول نمي‏ شناسم ولي از سخن فاضل مجلسي در بحار [۲] چنين ظاهر مي‏ شود که کسي اين قول را داشته است و خدا داناست. و ممکن است اين قول را به نظر اوّل باز گرداند به جهت شدّت تقيه در زمان غيبت صغري، چنان‏ که پوشيده نيست. و به هر حال تحقيق سخن در اين باره اين‏ که: ياد کردن نام شريف معهود آن حضرت بر چند گونه تصور مي‏شود:
گونه اول: ياد کردن آن در کتاب ‏ها، که در جايز بودن آن ترديد نيست به حکم اصل، و به جهت اين‏که دلايل منع شامل آن نمي ‏شود، و نيز به جهت آن‏که خواهيم ديد که شيوه پيشينيان صالح و علماي عامل ما – که رضوان خداوند بر همه آنان باد – بر اين بوده است، از زمان شيخ کليني تا زمان ما اين‏طور بوده که نام آن حضرت ‏عليه السلام را در کتاب‏هاي خود ذکر کرده‏اند، بدون اين‏که کسي بر آنان اعتراض نمايد.
گونه دوم: ياد کردن آن جناب با اشاره و کنايه، مانند اين‏که گفته شود: اسم او اسم رسول خدا صلي الله عليه و آله است و کنيه‏ اش کنيه آن حضرت مي ‏باشد. اين نيز جايز است به همان ادلّه‏ اي که در گونه نخستين گذشت، به اضافه روايات متعددي که از طريق شيعه و سني از پيغمبر صلي الله عليه و آله رسيده که در آن‏ها تصريح فرموده به اين‏که: مهدي از فرزندان من است، نام او نام من و کنيه‏اش کنيه من مي‏ باشد. و بايد دانست که جايز بودن در اين مورد و گونه اوّل به غير حال ترس اختصاص دارد، زيرا که حالت ترس از جمله عناوين عارضي است که مايه حرام شدن هر جايز مي‏ باشد چنان‏که پوشيده نيست.
گونه سوم: ياد کردن آن حضرت در دعا و مناجات، به طوري که عنوان نام بردن در محافل و مجامع را نداشته باشد. ظاهراً در اين صورت نيز جايز است، به جهت اين‏که دلايل جواز در اين قسمت جريان دارد، اضافه بر ورود آن در بعضي از دعاها و تعقيبات، ولي احوط آن است که ترک گردد، مگر اين‏که در روايت صحيحي رسيده باشد، (خوب دقت کنيد).
گونه چهارم: ياد کردن آن حضرت در مجامع و غير آن‏ها به طور سرّي و در دل، و حق آن است که در اين صورت نيز جايز باشد، به جهت اين‏که دلايل منع از اين قسمت منصرف است، پس اصل و دلايل جواز بدون معارض باقي مي‏ مانند، اضافه بر روايتي که در مستدرک با سندي از حذيفه بن اليمان آمده که رسول خدا صلي الله عليه و آله در خبر وصف حضرت مهدي ‏عليه السلام فرمود: «و اوست که به طور آشکارا پيش از قيامش کسي نامش را نبرد مگر کافر به او». [۳] و نيز مؤيّد اين اختصاص يافتن حرمت به آن در مورد اجماعي که محقق داماد آن را نقل کرده که: «بطور علني و آشکار نامش را برند».
گونه پنجم: ياد کردن اين اسم شريف در مواقع ترس، مانند: محافل و مجالس دشمنان دين که تقيّه با آنان واجب است، و هيچ اختلافي از هيچ يک از متقدمين و متأخّرين در حرمت اين قسم نيست، و نيز تمام دلايل تقيّه بر آن دلالت دارد، و هم‏چنين احاديث منع از نام بردن، همگي شامل اين قسم مي‏شود.
گونه ششم: ياد کردن نام آن حضرت در مجالس که ترس و تقيّه‏ اي در آن‏ها نيست، و اين گونه است که معرکه آرا و جاي بحث و گفتگو مي‏ باشد. و مختار نزد من، قول به حرمت آن است، موافق با رأي شيخ صدوق و مفيد و طبرسي و محقق داماد و علاّمه مجلسي و عالم محقق نوري‏ رحمهم الله، بلکه در گفتار محقّق داماد اجماع بر آن نقل گرديده، و در سخن بعضي ديگر شهرت اين قول حکايت شده، به دليل اخبار صحيح، معتبر و مستفيض، بلکه از لحاظ معني در حدّ تواتر.

(رک: مکیال المکارم ؛ محمد تقی موسوی اصفهانی؛ ج۲)
———————————————————————————————–
[۱] وسائل الشيعه، ۴۸۷:۱۱ باب ۳۳ ذيل ۷ و ۸.
[۲] بحار الانوار، ۳۲:۵.
[۳] مستدرک الوسائل، ۳۸۰:۲ ح ۱۴.