شیعه باید نهايت کوشش را نسبت به محبّت امام زمان داشته باشد.
در وجوب محبّت تمام ائمّه معصومين – سلام اللَّه عليهم أجمعين – ترديدي نيست، و اين‏که دوستي ايشان بخشي از ايمان و شرط قبولي اعمال است. و در اين باره اخبار متواتر مي ‏باشد، ولي در اهتمام به محبّت مولايمان حضرت حجّت‏ عليه السلام خصوصيتي هست که سبب شده به طور خصوص به آن امر گردد و اين از دو جهت است؛

عقل:
سرشت ‏ها بر محبّت کسي که به آن‏ها نيکي کند و هر که واسطه احسان به آن‏ها باشد، ساخته شده است، از همين روي در حديث از تفسير امام ‏عليه السلام آمده که: خداي تعالي به موسي وحي فرمود که مرا نزد خلقم محبوب کن و خلقم را نزد من محبوب گردان.
موسي گفت: اي پروردگار! چگونه اين کار را انجام دهم؟
فرمود: به آنان نعمت‏ها و بخشش‏ هاي مرا يادآوري کن تا مرا دوست بدارند.
در حديث ديگري که در «دار السلام» به نقل از «قصص الانبياء» از پيغمبر اکرم‏ صلي الله عليه و آله آورده که فرمود: خداي – عزّ و جلّ – به داوود عليه السلام وحي فرمود: مرا دوست بدار و نزد خلقم محبوب ساز.
داوود گفت: پروردگارا! من تو را دوست مي‏دارم، پس چگونه تو را نزد خلقت محبوب گردانم؟ فرمود: نعمت‏ هايم را نزد آنان ياد کن، که هرگاه آن‏ها را نزد ايشان يادآور شدي، مرا دوست خواهند داشت.
در مجالس صدوق‏ رحمه الله نیز از ابن عباس آمده که گويد: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: خداوند را دوست بداريد، به جهت آنچه از نعمت‏هاي خويش به شما مي‏دهد و مرا به جهت دوستي خداي – عزّ و جلّ – دوست بداريد و اهل بيتم را به خاطر دوستي من دوست بداريد.
انسان چون احسان مولايمان حضرت حجّت‏ عليه السلام را نسبت به خود بداند و از حقوق ایشان بر ما آگاه شود و اين‏که تمام آنچه از نعمت‏هاي فراوان و عناوين بي ‏پايانِ خداوند ما را فرا گرفته به برکت مولايمان ‏عليه السلام و به واسطه اوست، پس عقل حکم مي ‏کند که او را دوست بداريم، بلکه نهاد ما بر محبّت او سرشته شده است.
نقل:
سيد محدّث بحراني ‏رحمه الله در کتاب «غاية المرام» [۱] به نقل از نعماني، به سند خود، از رسول خدا صلي الله عليه و آله روايت آورده که فرمود: خداوند در شب معراج به من وحي فرمود: اي محمد! چه کسي را در زمين بر امّتت جانشين کرده‏ اي؟ – و حال آن‏که او بهتر مي‏ دانست –
گفتم: اي پروردگار! برادرم را.
فرمود: علي بن ابي طالب را؟
گفتم: آري پروردگارا!
فرمود: اي محمد! من به زمين نظري افکندم، پس تو را از آن برگزيدم، پس من ياد نمي ‏شوم تا اين‏که تو با من ياد شوي، من محمود هستم و تو محمّد هستي. سپس بار ديگر بر آن نظر افکندم و از آن علي بن ابي‏ طالب ‏عليهما السلام را برگزيدم، پس او را جانشين تو قرار دادم، که تو سيّد پيغمبراني و علي سيّد اوصيا و براي او اسمي از اسم‏ هايم را قرار دادم که من اعلي هستم و او علي است. اي محمد! اگر بنده‏اي از بندگانم آن‏قدر مرا پرستش نمايد تا اين‏که به هلاکت رسد، سپس در حالي که منکر ولايتتان باشد مرا ملاقات کند، او را به جهنم خواهم برد.
سپس فرمود: اي محمد! آيا مي‏ خواهي آنان را ببيني؟
گفتم: آري.
فرمود: در پيش رويت بپاخيز.
چون پيش رفتم، ناگاه ديدم علي بن ابي ‏طالب را و حسن بن علي و حسين بن علي و علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و حسن بن علي و حجّت قائم – عليهم السلام – که همچون ستاره درخشاني در ميان آن‏ها بود.
گفتم: اي پروردگار! اينان کيستند؟
فرمود: اينان امامان اند و اين قائم است. او حلالم را حلال و حرامم را حرام مي‏ نمايد و از دشمنانم انتقام مي ‏گيرد. اي محمد! او را دوست بدار، که من او را و دوست دارنده او را دوست دارم.
اين حديث دلالت دارد بر اين‏که در محبّت آن حضرت ويژگي ‏اي هست که مقتضي امر مخصوص از سوي خداي تعالي گرديده، با اين‏که محبّت همه امامان ‏عليهم السلام واجب است و سرّ اين مطلب چند چيز است، از جمله؛
۱ – مجبّت و شناخت آن حضرت از محبّت و معرفت امامان ديگر عليهم السلام جدا نمي ‏گردد، ولي عکس آن چنين نيست (يعني ممکن است کسي نسبت به امامان ديگر محبّت و معرفت داشته باشد، ولي نسبت به آن حضرت معرفت و محبّت نداشته باشد). بنابراين اگر انسان آن بزرگوار را بشناسد و او را دوست بدارد، حقيقت ايمان در او کامل مي ‏گردد.
شاهد بر اين است آنچه در مجلّد نهم بحار [۲] به نقل از کتاب «الفضائل» آمده، از امام رضا عليه السلام، از پدرانش، از رسول خدا صلي الله عليه و آله در حديثي که در آن نام‏هاي امامان ‏عليهم السلام را ياد کرده، تا آن‏جا که فرمود: هر کس دوست مي ‏دارد خداوند را ملاقات کند، در حالي که ايمانش کامل و اسلامش نيکو باشد، بايد که ولايت حجّت صاحب الزمان منتظَر را دارا گردد، پس اينان چراغ ‏هايي در تاريکي و امامان هدايت و نشانه‏هاي تقوایند، هر کس آنان را دوست بدارد و ولايتشان را دارا شود، من براي او ضمانت مي‏کنم که خداوند او را به بهشت خواهد برد.
۲ – چيره شدن دين و غالب گرديدن مسلمين بر کافرين به دست آن حضرت و با ظهور آن جناب به طور کامل انجام مي‏گردد، و اين چيزي است که از نظر عقل و شرع موجب محبّت آن حضرت به طور خاصّ مي‏ باشد.
۳ – آنچه در بعضي از روايات آمده، که آن حضرت بعد از امير المؤمنين و امام حسن و امام حسين ‏عليهم السلام از ساير امامان افضل است، چنان‏که سيد بحراني در کتاب «غاية المرام» [۳] در باب بيست و سوم از نعماني آورده که به سند خود، از امام صادق، از پدرانش ‏عليهم السلام روايت کرده که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: خداوند از بين روزها، جمعه و از ماه‏ها، ماه رمضان، و از شب‏ها، شب قدر را برگزيد و از مردم، پيغمبران را اختيار کرد و از ميان پيغمبران، رسولان او را و از رسولان، مرا و علي را از من برگزيد و از علي، حسن و حسين را اختيار فرمود و از حسين، اوصيا را برگزيد، که از قرآن تأويل ياوه ‏گويان و کجروي باطل‏ جويان و توجيه جاهلان را دور مي‏ کنند و نهمين ايشان باطن ظاهر آنان است و او افضل آن‏ها مي ‏باشد.
مؤيّد اين مطلب است آنچه در بحار از حضرت امام صادق‏ عليه السلام روايت شده که: از آن جناب سؤال شد: آيا قائم ‏عليه السلام متولد شده؟ فرمود: نه. و اگر زمانش را درک مي‏کردم در تمام عمر با او به خدمت مي‏ پرداختم.

(رک: مکیال المکارم ؛ محمد تقی موسوی اصفهانی؛ ج۲)

———————————————————————————————————-
[۱] أمالي، ۲۱۹.
[۲] بحار الانوار، ۲۹۶:۳۶ باب ۴۱ ح ۱۲۵.
[۳] غاية المرام، ۱۸۸ باب ۲۳ ح ۱۰۱.
[۴] بحار الانوار، ۳۹۹:۳۶ باب ۴۶ ذيل ح ۹.