غیر از سفرای چهارگانه حضرت صاحب الزمان آن حضرت وکلایی داشتند که از آنان معجزات و بیّنات زیادی صادر شده تا مردم تقین کنند که ایشان از سوی امام زمان علیه السلام مقام وکلالت دارند از آن جمله است:
سيد بحرينى در مدينه المعاجز روايت کرده از محمد بن جرير طبرى روايت کرده از محمد بن ابراهيم بن مهزيار روايت نموده که گفت: من وارد عراق شدم در حالتى که شک داشتم. پس توقيع بيرون آمد به اين مضمون که ما دانستيم که بعضى دوستان ما شک کرده اند در امر ما آيا نشنيده ايد که خدا فرموده: «يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منکم.» يعنى: اى گروه مومنين خدا و رسول و اولوا الامر خود را اطاعت کنيد آيا اين امر تا روز قيامت باقى نخواهد بود يعنى چون اطاعت اولوا الامر تا روز قيامت واجب باشد. پس بايد تا روز قيامت روى زمين از اولوا الامر خالى نماند.

آيا نمي‌ بينيد که خداوند از زمان آدم تا امام گذشته پيغمبران و اوصياء قرار داده که عَلَمهاى هدايت بوده اند آيا نديده ايد که هر زمان که عَلَمى رفته عَلَم ديگری در مقام او نصب شده و هر گاه ستاره ای غروب کرده ستاره ديگر طلوع نموده است. پس چون امام گذشته را خدا قبض روح نمود گمان کرديد که واسطه ميان خدا و خلق منقطع گرديد! حاشا چنين نشده و نخواهد شد تا روز قيامت شود و امر خدا ظاهر گردد هر چند ايشان کراهت داشته باشند. اى محمد بن ابراهيم! داخل نشود در دل تو شک در امرى که گذشت به درستى که خدا زمين را از حجت خود خالى نخواهد گذاشت. آيا شيخ يعنى پدرت پيش از وفات خود به تو نگفت که در همين ساعت کسى را حاضر کن که اين دينارها را که در نزد من است نقل نمايد و چون کسى به جهت آنها نرسيد و ترسيد که او را مرگ دريابد به تو گفت که اينها را تغيير ده و بدل کن به نقدى که سبکتر بوده باشد پس کيسه بزرگى بيرون آورد و نزد تو سه کيسه ديگر بود و در آن کسیه دينار مختلفه بود پس همه آنها را تغير دادى و پدرت گفت: آن کيسه‌ها را پدرت به خاتم خود مهر کن و گفت پس اگر من ماندم احق و اولى خواهم بود در امر اينها و اگر مردم تو بايد در اين باب تقوى را پيشه نمایى در حق من و خود چنان که در باب تو از پرهيزکارى گمان دارم و رسانيدن اين مال را به اهلش – پس توى محمد بن ابراهيم خدا تو را رحمت کند بيرون کن آن ده بيست دينارى را که ناقص شد به جهت تغيير دادن و باقى را تسليم کن.

(دارالسلام در احوال حضرت مهدی علیه السلام؛ محمود عراقی)