از مهمترين تكاليف اسلامي دوران غيبت، ‌اعتراف به وجود حضرت بقيه الله (عج) است. مي بايست او را پيشوايي واجب الاطاعه بدانيم و با اين كه وجود شريفش از ديده ها ناپيداست و به ظاهر كسي او را نمي شناسد، در عين حال لازم است مقام رهبري و پيشوايي الاهی را از آن ايشان دانست.

اين مطلب از ضروريات مذهب شيعه و از بديهيات عقائد اماميه است. آن حضرت براي پيروان خود‌، دوازدهمين امام و رهبر و پيشوای آسمانی محسوب مي شود‌، و از آغاز تولّد تا هنگام ظهور زنده است.

براي انسان مسلمان همين بس است كه مي داند امام و پيشواي او از كارهايش آگاه ، و از گفته هايش با خبر است. از كارهاي نيك و شايسته اش شادان، و از رفتار زشتش غمگين مي شود؛ در ناراحتي ها به كمك او مي شتابد و … .

همين عقيده براي درك موقعيت خويش در جهان کنونی و كنترل اعمال و رفتار خود در فعّالیّت های اجتماعی و فردی كافي است. زيرا یک انسان شیعه و دوستدار امام زمان مي داند كه آن حضرت نمايانگر عدالت محض است. خشنودي او، گزارش دهنده خشنودي خداوند و رسولش می باشد و خشم و غضب او موجب خشم خداوند و پيامبر است.

یک فرد شیعه می داند كارهاي نيك و شايسته او، موجب ‌بالا رفتن درجه معنويت و اخلاص اوست و ژرفایي احساس مسئوليت او در مقابل اسلام و مسلمين‌، در ايجاد شرايط ظهور و نزديك سازي روز موعود سهيم است. بنابراين بزرگترين جهاد براي هر انساني همين است كه خود را در مقابل جهان و جهانيان و پر كردن زمين مملو از ظلم و ستم با عدل و داد، مسئول ببيند، و با احساس چنين مسئوليّت بزرگ، چگونه ممكن است كه از قيد و بند مادّيات خود را رها نسازد و به فداكاري و ايثار در راه خودسازي و خشنودي خداوند نپردازد. لذا پیامبر خدا صلوات الله عليه و آله شالوده اين احساس مسئوليت را در يك فرد مسلمان ايجاد كرده است و پيروي از امام مهدی را با پيروي از خويشتن همراه نموده و شناخت آن حضرت را – به معني واقعي كه در عمل بروز كند – با شناخت خود يكي دانسته است؛ زيرا شناختن کامل رسول خدا با ويژگي هاي رسالتش كه چراغي است فرا راه عدالت جهاني؛ فقط با اعتراف به وجود تاريخي آن حضرت و وجود شريعت و ديانتش، تحقّق نمي پذیرد، ‌بلكه مي بايست به تعاليم و دستورات او عمل کرد و راهنمايي هايش را بكار بست، وگرنه در واقع كسي كه به دستورات اسلام عمل نكند هر چند به وجود آن حضرت از نظر تاريخي اعتراف داشته باشد، بهره زیادی از آن باور خود نمی برد.

و از آنجا كه بهترين و عادلانه ترين رفتار اسلامي، در صورتي تحقّق مي يابد كه تحت رهبري بزرگوارانه حضرت مهدي باشد؛ لذا بهترين نحوه پيروي از پيامبر اسلام و هماهنگي با دستورات آن بزرگوار، وقتي انجام مي گيرد كه تحت رهبري حضرت بقيه الله و در حضور و در مقابل آن باشد .

لذا درست است كه بگوئيم شناختن حضرت بقيه الله – در حدّ تجلّي در مقام عمل و رفتار – همان شناختن رسول خداست، و انكار آن حضرت، انكار پيامبر اسلام – صلي الله عليه و آله – است . بدين جهت است كه مي شنويم حضرت رسول فرموده است:

هركس كه قائم از فرزندان مرا انكار كند، مرا انكار كرده است.[۱] و باز مي بينيم كه مي فرمايد:

قائم از فرزندان من است، نامش نام من، ‌و كنيه اش كنيه من، ‌شمائلش شمائل من، و كردار و رفتارش همچون رفتار من است. مردم را بر روش و شريعت و قانون من بر پاي مي دارد‌، و به كتاب پروردگار من فرا مي خواند. هر كس او را اطاعت كند مرا اطاعت كرده و هر كس از دستورات او نافرماني کند از دستورات من سرپيچي نموده است. هر كه او را در غيبتش انكار كند مرا انكار كرده است و آن كس كه او را دروغ انگارد مرا دروغ انگاشته و هر كس تصديق امر او را بكند، مرا تصديق كرده است.[۲] رواياتي ديگر بدين مضمون از ائمه عليهم السلام وارده شده است .

بنابراين چاره اي نيست جز اين كه به وجود حضرت مهدي به عنوان تحقّق بخش هدف تمام پیامبران اعتراف كنيم و این وظیفه تنها به مسلمان ها اختصاص ندارد، ‌بلكه در سطح تمامي اديان الاهي مفيد خواهد بود .

________________
[۱]كمال الدين :۴۱۲؛ منتخب الاثر: ۴۹۲.
[۲] كمال الدين:۴۱۱