روشنى بشارت‏هاى قيام موعود در ميان اديان توحيدى موجب شده است افراد زيادى اقدام به تشكيل جامعه‏ هاى آرمانى كنند. يهوديان، مسيحيان و حتّى مسلمانان خواه شيعه، خواه سنّى در ادوار گوناگون مدّعى تشكيل جامعه ‏ى نمونه شده‏ اند. حتّى اين موضوع در ميان اديان غير توحيدى نيز مشاهده می ‏شود.
گرچه ادّعاى جملگى آنان نا كارآمد بوده است؛ ولى اين اقدامات خود گواهى صادق بر قطعى بودن اين بشارت‏ها ميان تمامى امم است.
يهوديان:

حدود دو قرن قبل از ميلاد حضرت مسيح، فرقه‏اى از يهود كه “اِيسى”ها [Essene] نام داشتند؛ در فلسطين دهكده‏ هايى خاص همانند مدينه‏ ى فاضله براى خود ايجاد كردند و با آداب و رسومى ويژه در آن روستاها زيستند. احتمالاً انتظار ظهور موعود يهود، اين فرقه را بدين منش و روش براى زندگى آرمانى كشانيده است. برخى از افراد اين فرقه هنگام آغاز دعوت حضرت يحيى و ظهور حضرت مسيح به اين دو پيامبر خدا گرويدند.[۱]
يهوديان منتظر آمدن “ماشيح” هستند كه می ‏آيد تا خود را فداى ملّت اسرائيل كند و آن‏ها را از عذاب تبعيد نجات دهد و به اروشليم بازگرداند تا از آن جا بر تمام ملل روى زمين حكومت كند. مأمورّيت جهانى او نجات ملّت و حكومت بر جهان با توجّه به قوانين صهيون است. در كتاب اِشَعْيا نبى باب ۲ آيات ۲ – ۴ آمده است:
«و در ايّام آخر واقع خواهد شد كه كوهِ خانه ‏ى خداوند بر قلّه‏ ى كوه‏ ها ثابت خواهد شد و فوق تلّ‏ها برافراشته خواهد گرديد و جميع امّت ‏ها به سوى آن روان خواهند شد * و قوم‏ هاى بسيار عزيمت كرده خواهند گفت * بيائيد تا به كوه خداوند و به خانه ‏ى خداى يعقوب برآئيم تا طريق ‏هاى خويش را به ما تعليم دهد و به راه‏ هاى وى سلوك نمایيم زيرا كه شريعت از صهيون و كلام خداوند از اورشليم صادر خواهد شد * و او امّت ‏ها را داورى خواهد نمود و قوم ‏هاى بسيارى را تنبيه خواهد كرد و ايشان شمشيرهاى خود را براى گاو آهن و نيزه‏ هاى خويش را براى ارّه‏ ها خواهند شكت و امّتى بر امّتى شمشير نخواهد كشيد و بار ديگر جنگ را نخواهند آموخت.»
امّا نجات ملّت و حكومت صهيون جز پس از جنگ يأجوج و مأجوج در پايان تاريخ محقّق نمی ‏شود. چنان كه در كتاب حِزْقِيال نبى باب ۳۹ آيات ۱ – ۸ می ‏خوانيم:
«پس تو اى پسر انسان در باره‏ ى جوج نبوّت كرده بگو خداوند يَهُوَه چنين می ‏فرمايد كه اينك اى جوج رئيس رُوش و ماشَكْ و توبال من به ضدّ تو هستم * و تو را بر می ‏گردانم و رهبرى می ‏نمايم و تو را از اطراف شمال برآورده بر كوه‏ هاى اسرائيل خواهم آورد * و كمان تو را از دست چپت انداخته تيرهاى تو را از دست راستت خواهم افكند * و تو و همه‏ ى افواجت و قوم هايى كه همراه تو هستند بر كوه‏ هاى اسرائيل خواهيد افتاد و تو را به هر جنس مرغان شمارى و به حيوانات صحرا به جهت خوراك خواهم داد * خداوند يَهُوَه می ‏گويد كه به روى صحار خواهى افتاد زيرا كه من تكلّم نموده ‏ام * و آتشى بر مأجوج و بر كسانى در جزاير به امنيّت ساكنند خواهم فرستاد تا بدانند كه من يَهُوَه هستم * و نام قدّوس خود را در ميان قوم خويش اسرائيل معروف خواهم ساخت و ديگر نمی ‏گذارم كه اسم قدّوس من بى حرمت شود تا امّت‏ها بدانند كه من يَهُوَه قدّوس اسرائيل می ‏باشم * اينك خداوند يَهُوَه مى‏گويد آن می ‏آيد و به وقوع خواهد پيوست و اين همان روز است كه در باره‏ اش تکلّم نموده‏ ام.»
اين عقيده ‏ى يهوديان در باره‏ ى “ماشيح” است كه در پايان تاريخ می ‏آيد و حكومت هزار ساله بر جهان خواهد داشت.[۲]

(رک. دکتر جلال برنجیان: آینده جهان؛ سال ۱۳۸۴؛ چاپ پنجم؛ طور تهران؛ تهران؛ ۶-۷-۹۰۴۲۷-۹۶۴:ISBN)

________________

[۱] شلمو اشميدت، واژه ‏هاى فرهنگ يهود، ص ۱۰۲، به نقل از او: دكتر غلام‏حسين تاجرى نسب، مهدويّت در قرآن و سنّت، (رساله‏ ى دكترى)، ص ۱۴۱. نيز لغت نامه ‏ى انگليسى The Oxford Reference Dictionary, p. 972 – 082.

[۲] رضا هلال، مسيح يهودى و فرجام جهان، مترجم: قبس زعفرانى، صص ۳۱۴ – ۳۱۶ .

[۳] مِستِر هاكْس، قاموس كتاب مقدّس، ص ۷۷۲.

[۴] اعمال رسولان” كتاب پنجم عهد جديد كه مصنّف آن لوقاست. وى اين كتاب را چون خاتمه ‏اى بر انجيل خود، تصنيف نمود و تاريخى در باره ‏ى كليساى قديم يعنى از سال ۳۰ – ۶۳ ميلادى است … محتمل است اين كتاب تخميناً در سال ۶۳ يا ۶۴ ميلادى (يعنى فوراً بعد از انتهاى وقايعى كه در آن بيان شده)، نوشته شده باشد. محلّ تصنيف آن معلوم نيست؛ ولى ممكن است كه در “روميّه” بوده باشد. (برگرفته از: مستر هاكس، قاموس كتاب مقدّس، ص ۷۷۲)

[۵] مقصود از هيكل (= معبد مسيحيان) در بيشتر مواضع كتاب مقدّس هيكلِ اروشليم است كه بر كوه “موريا” بنا شده بود. (مستر هاكس، قاموس كتاب مقدّس، ص ۹۳۱)

[۶] دايرة المعارف امريكانا ]Encyclopedia Americana[ ويرايش ۲۷، ص ۸۴۷، به نقل از آن: دكتر غلام‏حسين تاجرى نسب، مهدويّت در قرآن و سنّت، (رساله ‏ى دكترى)، صص ۱۴۲ و ۱۴۳.