عقل و شرع بر ما لازم مي ‏کنند که به موجب ياري خواستن آن حضرت از ما، برايش دعا کنيم، نداي آن حضرت در توقيع شريف در احتجاج و غير آن آمده که فرمود: «وَ أَکْثِرُوا الدُّعآءَ بِتَعْجِيلِ الفَرَجِ فَإِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُمْ»؛ [۱] و براي تعجيل فرج بسيار دعا کنيد که آن فرج شماست.

اين نکته که نداي آن حضرت – صلوات اللَّه و سلامه عليه – به حکم عقل موجب دعا کردن باشد نيازي به توضيح ندارد، چون هر عاقل با انصافي اگر متوجه شود که يک شخصيت برجسته و عظيم که حقوق واجب بسياري بر او دارد، حقش غصب گشته و به وي ظلم رسيده، چنين شخصيتي او را صدا کرده و به ياري طلبيده آيا عقل او را به اجابت نداي آن شخصيت و سرعت در پيروي از آن دعوت، بر نمي ‏انگيزد؟ چرا به خدا سوگند! به خصوص اگر انسان اهل محبّت و ولايت باشد.
و امّا دلالت شرع بر اين امر در روايات فراواني به چشم مي‏ خورد، از جمله: در اصول کافي از امام صادق‏ عليه السلام روايت است که پيغمبر اکرم ‏صلي الله عليه و آله فرمود: هر آن‏که صبح کند در حالي که به امور مسلمين اهتمام نورزد از آن‏ها نيست، و هرکه بشنود که مردي بانگ مي‏زند: اي مسلمانان! و او را اجابت نکند مسلمان نيست. [۲]
مي‏گويم: آيا نداي مولي و رهبرت را مي‏ شنوي؟ و آيا او را اجابت مي‏ کني؟ و حاجتش را برمي‏ آوري؟ که با زبان حال و مقال تو را به ياري مي ‏طلبد، پس اي خردمندان! او را ياري نماييد.
بي‏مناسبت نيست که قسمتي از نداهاي آن حضرت، قبل و بعد از ظهورش را بياوريم، و نداهاي ديگر را نيز ذکر نماييم که باز ارتباط به آن حضرت دارد:
۱ – در بحار به نقل از نعماني به سند خود از ابوبصير از امام صادق‏ عليه السلام آمده که فرمود: قائم ‏عليه السلام خروج نمي‏کند تا اين‏که از درون آسمان به نام او، شب جمعه بيست و سوم (ماه رمضان) ندا شود. عرض کردم: به چه چيز ندا مي‏شود؟ فرمود: به نام او و نام پدرش ندا مي‏ شود که فلان بن فلان قائم آل محمد عليهم السلام است سخنش را بشنويد و او را اطاعت کنيد. آن‏گاه هيچ جانداري باقي نماند مگر اين‏که آن صدا را بشنود، … و قائم‏ عليه السلام از آنچه مي ‏شنود قيام مي ‏کند، اين صيحه و فرياد جبرئيل است. [۳]
و در کمال الدين از امام باقر عليه السلام نقل شده که فرمود: منادي از آسمان ندا مي‏ دهد که فلاني فرزند فلاني امام است، و به نامش ندا مي‏ دهد، و ابليس – که خداي لعنتش کند – از زمين ندا مي ‏دهد، هم‏چنان که در شب عقبه عليه رسول خدا صلي الله عليه و آله ندا داد. [۴]
۲ – در همان کتاب از ابوحمزه ثمالي آمده که گفت: به حضرت ابوعبد اللَّه صادق ‏عليه السلام گفتم: ابوجعفر (امام باقر عليه السلام) مي‏ فرمود: خروج سفياني از امور حتمي است. فرمود: آري و اختلاف بني العباس و قتل نفس زکيه و خروج قائم‏ عليه السلام از امور حتمي است؟ عرض کردم: آن ندا چگونه است؟ فرمود: منادي اوّل روز از آسمان ندا مي‏ کند: به تحقيق حق با علي و شيعيان اوست، سپس ابليس لعنه اللَّه در آخر روز بانگ مي‏ زند که: به تحقيق حق با عثمان و پيروان اوست، و در آن هنگام باطل ‏جويان به ترديد دچار خواهند شد. [۵]
۳ – در بحار از عياشي از عجلان ابوصالح روايت است که گفت: شنيدم ابوعبد اللَّه صادق ‏عليه السلام مي‏ فرمود: روزها و شب‏ها پايان نمي‏ يابد تا اين‏که منادي از آسمان بانگ زند: اي اهل حق جدا شويد. اي اهل باطل جدا شويد. پس ايشان از يکديگر جدا خواهند شد. راوي مي‏گويد: عرض کردم: أصلحک اللَّه، آيا پس از اين ندا باز هم اين‏ها با آن‏ها مخلوط مي ‏شوند؟ فرمود: خير، خداوند در قرآن مي‏ فرمايد: «ما کانَ اللَّهُ لِيَذَرَ المُؤْمِنِينَ عَلي ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّي يَمِيزَ الخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ»؛ [۶] خداوند مؤمنان را به حالي که شما در آن هستيد وانگذارد تا اين‏که پليد را از پاکيزه جدا سازد. [۷]
۴ – و نيز در آن کتاب ضمن حديثي طولاني از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام آمده که فرمود: پس قائم ‏عليه السلام بين رکن و مقام بپاخيزد و نماز گزارد، وزيرش هم با اوست. سپس مي‏گويد: اي مردم! ما خداوند را به ياري مي ‏طلبيم بر کساني که به ما ظلم کردند و حقّ ما را غصب نمودند، هر آن‏که در باره خدا با ما محاجّه دارد من شايسته ‏ترين افراد نسبت به خداوند هستم، و هرکه درباره آدم با ما گفتگو نمايد من نزديک ‏ترين مردم به آدم هستم، و هرکه درباره نوح با ما محاجّه کند من نزديک‏ترين افراد به نوح هستم، و هرکه درباره ابراهيم با ما محاجّه دارد، من نزديک‏ترين افراد به ابراهيم هستم، و هرآن‏که درباره محمد صلي الله عليه و آله با ما محاجّه کند، من نزديک‏ترين افراد به محمد صلي الله عليه و آله هستم، و هرکه درباره پيغمبران با ما محاجّه کند، ما شايسته‏ترين مردم نسبت به انبيا هستيم، و هر کس درباره کتاب خدا با ما گفتگو کند، ما نزديک‏ترين مردم به کتاب خداييم، ما و هر مسلمان امروز شهادت مي‏ دهيم که بر ما ظلم رسيده و رانده شده ‏ايم، و به ما ستم کرده‏ اند و از شهر و اموال و خاندان خود بيرون شده ‏ايم، ما امروز خداوند و تمام مسلمانان را به ياري مي‏ طلبيم. به خدا سوگند! سيصد و چند مرد که در ميان آن‏ها پنجاه زن وجود دارد، مي‏آيند و در مکّه جمع مي‏ شوند بدون وعده‏ گذاري قبلي همچون ابرهاي پائيزي پي در پي، و همين است که خداوند مي‏ فرمايد: «أَيْنَما تَکُونُوا يَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِيعاً إِنَّ اللَّهَ عَلي کُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ»؛ [۸] هر کجا باشيد خداوند همگي شما را مي‏ آورد، به راستي که خداوند بر هر چيزي تواناست. آن‏گاه مردي از خاندان پيغمبر صلي الله عليه و آله مي‏ گويد: اين است آن آبادي که اهل آن ستمکارند، سپس او از مکّه خارج مي‏شود در حالي که کساني که با او هستند همان سيصد و سيزده نفرند که بين رکن و مقام پس از ديدن فرمان پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و پرچم و سلاح حضرتش با او بيعت مي‏ کنند، و اين در حالي است که وزيرش همراه اوست، پس منادي در مکّه به نام و امر [ولايت] او از آسمان ندا مي‏دهد تا اين‏که اهل زمين صدايش را مي‏شنوند. [۹]
۵ – و در غيبت نعماني از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام روايت شده که فرمود: هرگاه از جانب مشرق آتشي شبيه به هردي [بسيار زرد] مشاهده کرديد که سه يا هفت روز روشن باشد، منتظر فرج آل محمد عليهم السلام باشيد ان شاء اللَّه تعالي که خداوند شکست ‏ناپذير و حکيم است.
سپس فرمود: صيحه جز در ماه رمضان – ماه خدا – نخواهد بود، و آن صيحه جبرئيل است بر اين مردم. آن‏گاه فرمود: منادي از سوي آسمان به نام حضرت قائم ‏عليه السلام بانگ مي ‏زند که هر آن‏که در مشرق و هر آن‏که در مغرب است آن را مي‏شنود، خوابيده ‏اي نماند مگر آن‏که بيدار شود، و ايستاده‏ اي نماند مگر اين‏که به زانو درآيد، و هيچ نشست‏هاي نماند مگر اين‏که بپاخيزد از وحشت آن صدا، پس خدا رحمت کند کسي که از آن صدا عبرت بگيرد و پاسخ ‏گوي آن شود، که آن صداي جبرئيل روح الامين است. و فرمود: اين صدا در شب جمعه بيست و سوم ماه رمضان خواهد بود، در آن شک نکنيد و بشنويد و اطاعت نماييد و در آخر روز صداي ابليس لعين بلند مي ‏شود که ندا مي ‏کند: فلاني مظلوم کشته شد تا مردم را به شک و ترديد اندازد و گرفتارشان کند … . [۱۰]
۶ – و در همان کتاب از عبد اللَّه بن سنان آمده که گفت: در خدمت حضرت ابي عبد اللَّه صادق ‏عليه السلام بودم که شنيدم شخصي از [قبيله] همدان مي‏گفت: اين سنّيان ما را سرزنش مي‏ کنند و به ما مي‏ گويند: شما مي‏ پنداريد که آواز دهنده‏ اي از آسمان به نام صاحب اين امر بانگ خواهد زد، آن حضرت تکيه داده بود، خشمگين شد و راست نشست، سپس فرمود: اين سخن را از من نقل نکنيد و از پدرم نقل کنيد که هيچ اشکالي براي شما نخواهد داشت، من شهادت مي ‏دهم که از پدرم‏ عليه السلام شنيدم مي‏ فرمود: به خدا سوگند اين مطلب در کتاب خدا کاملاً روشن است که مي‏ فرمايد: «وَ إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمآءِ آيَةً فَضَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ»؛ [۱۱] (هرگاه بخواهيم از آسمان آيتي فرود آوريم که گردن‏هايشان در برابر آن خاضع بماند. پس آن روز احدي در زمين باقي نمي ‏ماند مگر اين‏که در مقابل آن نشانه گردن کج کند) و همه اهل زمين وقتي بشنوند صدايي از آسمان بلند است که: آگاه باشيد که حق با علي بن ابي طالب و شيعيان اوست، ايمان مي‏آورند. و چون فرداي آن روز شود ابليس بر هوا رود تا جايي که از چشم زمينيان مخفي گردد، آن‏گاه بانگ مي‏آورد که: توجه کنيد حق با عثمان بن عفان و پيروان اوست زيرا که او مظلوم کشته شد خونش را مطالبه کنيد.
حضرت فرمود: پس در آن هنگام خداوند مؤمنان را با قول ثابت بر حق استوار مي‏ سازد که همان نداي اوّل است، ولي آن‏ها که در دلشان مرض هست – که مرض به خدا قسم دشمني ماست – در شک مي ‏افتند، در آن هنگام از ما دوري جويند و ما را اهانت مي ‏کنند و مي‏ گويند: منادي اوّل سحري بود از سحرهاي اين خاندان. سپس حضرت ابوعبد اللَّه صادق ‏عليه السلام اين آيه را تلاوت کرد: «وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»؛ [۱۲] (و چون آيتي ببينند روي برتابند و مي ‏گويند: سحرهاي پي در پي است.) [۱۳]
۷ – و در همان کتاب از زراره مروي است که گفت: شنيدم حضرت ابي عبد اللَّه صادق ‏عليه السلام مي ‏فرمود: از آسمان گوينده ‏اي ندا خواهد کرد که فلاني امير است و گوينده‏اي ندا مي ‏کند، به تحقيق علي و شيعيانش رستگارند. [۱۴]
۸ – و نيز آمده که ابوبصير از امام صادق ‏عليه السلام نقل کرده که فرمود: به نام حضرت قائم ‏عليه السلام ندا مي‏ شود که: اي فلان فرزند فلان بپاخيز. [۱۵]
۹ – نداي خود آن حضرت، که به جدّش حضرت ابي عبد اللَّه الحسين‏ عليه السلام شباهت دارد.
۱۰ – در غيبت نعماني به روايت حذيفة بن منصور از حضرت امام صادق‏ عليه السلام آمده که فرمود: خداوند را سفره‏ اي است (در روايتي «مأدبه» و روايت ديگر «مائده» است) در جايي به نام قرقيسيا، که کسي از آسمان سر برآورد و بانگ زند: اي پرندگان هوا و درندگان زمين بياييد و شکم خود را از گوشت‏ هاي ستمکاران پر کنيد. [۱۶]
۱۱ – و نيز در حديثي طولاني روايت است که حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام فرمود: و امير ارتش سفياني در بيداء فرود مي ‏آيد، پس منادي از آسمان ندا مي ‏کند که: اي بيداء! آن‏ها را نابود کن. آن‏گاه زمين آن‏ها را فرو مي ‏برد و از آن‏ها جز سه نفر کسي جان سالم به در نمي‏ برد، که از قبيله کلب هستند خداوند صورت‏هايشان را به پشت باز مي ‏گرداند. [۱۷]
۱۲ – و در بحار در حديثي طولاني از امير المؤمنين ‏عليه السلام روايت شده است که فرمود: و در ماه رمضان از سمت مشرق هنگام سپيده ‏دم آواز دهنده ‏اي فرياد مي ‏زند: اي اهل هدايت جمع شويد، و پس از شفق آواز دهنده ‏اي بانگ مي‏ زند: اي اهل باطل جمع شويد. [۱۸]
۱۳ – و در کمال الدين از حضرت امام صادق ‏عليه السلام آمده که فرمود: نخستين کسي که با قائم‏ عليه السلام بيعت مي ‏کند، جبرئيل است که به صورت پرنده سفيدي نازل مي‏ شود و بيعت مي ‏کند، سپس يک پاي بر بيت اللَّه الحرام و پاي ديگر بر بيت المقدس مي ‏گذارد، آن‏گاه با صداي تيزي که خلايق مي ‏شنوند فرياد خواهد زد: «أَتي أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ»؛ [۱۹] امر الهي آمد پس آن را زود مشماريد. [۲۰]
۱۴ – و در بحار از حضرت امام باقر عليه السلام نقل شده است که فرمود: گويي قائم ‏عليه السلام را روز عاشورا روز شنبه مي‏ بينم که بين رکن و مقام ايستاده و جبرئيل در پيشگاهش بانگ مي ‏زند: بيعت براي خدا. پس زمين را پر از عدل کند چنان‏که از ظلم و جور پر شده است. [۲۱]
۱۵ – و در غيبت نعماني از عبيد بن زراره از حضرت ابي عبد اللَّه صادق ‏عليه السلام روايت شده است که فرمود: به نام قائم ‏عليه السلام ندا زده مي‏ شود، آن‏گاه نزد او مي ‏آيند در حالي که پشت مقام است، به آن حضرت گفته مي‏ شود: نام شما اعلام شد، منتظر چه هستيد؟ سپس دستش را مي ‏گيرند و با او بيعت مي ‏کنند. راوي گويد: زراره به من گفت: الحمد للَّه، ما مي‏ شنيديم که قائم‏ عليه السلام به اکراه بيعت خواهد کرد ولي وجه کراهتش را نمي‏ دانستيم، حالا دانستيم که در اين استکراه باکي نيست. [۲۲]
۱۶ – و در همان کتاب از عبد اللَّه بن سنان آمده که گفت: شنيدم حضرت امام صادق‏ عليه السلام مي ‏فرمود: مردم را مرگ و کشتار فرا مي ‏گيرد تا اين‏که در آن هنگام مردم به حرم پناهنده مي‏ شوند. پس منادي صادقي از شدّت کشتار ندا مي ‏کند: براي چه قتل و کشتار مي ‏کنيد صاحب شما فلاني است. [۲۳]
۱۷ – و در بحار از رسول اکرم‏ صلي الله عليه و آله روايت شده که فرمود: مهدي ظهور مي ‏کند در حالي که ابري بالاي سرش هست که در آن آواز دهنده‏ اي فرياد مي‏ زند: اين مهدي خليفه الهي است از او پيروي کنيد. [۲۴]
و در خبر ديگري چنين آمده: بالاي سرش ابري سفيد است که سايباني است از آفتاب، به زبان فصيحي که جنّ و انس و شرق و غرب بشنوند ندا مي‏ کند: او مهدي آل محمد عليهم السلام است زمين را از عدل پر مي‏ کند چنان‏که از ستم پر شده است. [۲۵]
۱۸ – در غيبت نعماني به روايت حسن بن محبوب از حضرت رضا عليه السلام آمده که فرمود: گويي او را مي ‏بينم که دل مردم را شاد کند، آوازي بلند مي‏ شود که دور و نزديک آن را بشنوند و آن آواز براي مؤمنين رحمت و براي کافرين عذاب است. عرض کردم: پدر و مادرم فدايت، آن چيست؟ فرمود: سه آواز در ماه رجب برآيد؛ اوّل: «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَي الظَّالِمِينَ»؛ (اي لعنت خداوند بر ستمکاران.) دوم: «أَزِفَتِ الأَزِفَةُ يا مَعْشَرَ المُؤْمِنِينَ»؛ (آنچه مي‏بايست نزديک مي‏شد، نزديک شده است اي گروه مؤمنان.) سوم: بدني ديده شود که در پيشاپيش آفتاب آشکار گردد و آواز دهد: خداوند براي براندازي ستمگران فلاني را برانگيخت. در آن هنگام فرج مؤمنين فرا مي‏ رسد، و خداوند سينه‏ هاي آنان را شفا بخشد، و عقده‏هاي دلشان برطرف گردد. [۲۶]
۱۹ – نداي شمشير و پرچم آن حضرت، که در حديث مفصّلي در کتاب کمال الدين از امام نهم از پدرانش از رسول خدا صلي الله عليه و آله آمده که فرمود: او را پرچمي است که چون هنگام خروجش فرا رسد آن پرچم خود به خود برافراشته گردد، و خداوند – تبارک و تعالي – آن را به نطق آورد و آن پرچم به او بگويد: اي وليّ خدا! قيام کن و دشمنان خدا را به قتل رسان. و براي او دو پرچم و دو علامت هست و براي او شمشيري است در نيام که هرگاه هنگام قيام رسد آن شمشير به خودي خود از نيام برآيد، و خداوند – عزّ و جلّ – آن را به نطق آورد و آن حضرت را ندا کند که: اي وليّ خدا! خروج کن که ديگر براي تو حلال نيست که از دشمنان خدا ساکت بنشيني. پس خروج مي‏کند و دشمنان خدا را مي‏کشد. [۲۷]
۲۰ – در بحار ضمن حديث مرفوعي از حضرت علي بن الحسين‏ عليهما السلام در باره امام قائم‏ عليه السلام آمده: پس زير درخت اقاقيايي مي ‏نشيند، جبرئيل به صورت مردي از قبيله کلب نزد او مي‏ آيد و مي ‏گويد: اي بنده خدا! چرا اين‏جا نشسته ‏اي؟ مي‏ فرمايد: اي بنده خدا! من منتظرم تا شب فرا رسد که به مکّه بروم و در اين گرما خوش ندارم بروم. پس جبرئيل مي ‏خندد، و چون مي ‏خندد آن حضرت او را مي ‏شناسد که جبرئيل است. پس جبرئيل دست او را مي‏ گيرد و با او مصافحه مي‏ نمايد، و سلام مي ‏کند و به او عرضه مي ‏دارد که: برخيز. و اسبي که به آن براق گفته مي‏ شود، برايش مي‏ آورد. پس آن حضرت سوار مي ‏شود سپس به کوه رضوي مي ‏آيد. آن‏گاه حضرت محمد و حضرت علي – عليهما الصلاة و السلام – مي ‏آيند و براي او فرمان ‏سرگشاده ‏اي مي ‏نويسند که بر مردم مي ‏خواند سپس به سوي مکه بيرون مي ‏رود که مردم در آن‏جا اجتماع کرده‏ اند. امام سجاد عليه السلام فرمود: پس مردي از سوي آن حضرت بپاخيزد و ندا کند: اي مردم! اين خواسته شماست، آمده شما را دعوت مي ‏کند به آنچه رسول خدا صلي الله عليه و آله به آن فرا مي‏ خواند. پس از جاي خود بر مي ‏خيزند، آن‏گاه خود آن حضرت بر مي ‏خيزد و مي ‏فرمايد: اي مردم! من فلان فرزند فلان هستم، من فرزند پيغمبر خدايم، شما را مي ‏خوانم به آنچه پيغمبر خدا به آن فرا مي ‏خواند. پس عدّه‏اي بپا مي ‏خيزند که او را بکشند، که سيصد – يا سيصد و چند نفر – از جاي بر مي ‏خيزند و از اين کار جلوگيري مي‏ کنند، پنجاه نفر از اهل کوفه و بقيه از ساير مردم، همديگر را نمي ‏شناسند و بدون قرار قبلي آن‏جا جمع شده باشند. [۲۸]
۲۱ – نداي جارچي آن حضرت که: توجّه کنيد! هيچ کس غذايي با خود برندارد، که از شباهتهای آن حضرت به موسي ‏عليه السلام می باشد.
۲۲ – در بحار از حضرت ابي عبد اللَّه صادق ‏عليه السلام روايت شده که فرمود: وقتي قائم‏ عليه السلام بپاخيزد، هيچ زميني نماند مگر اين‏که شهادت لا إله إلاّ اللَّه و محمّد رسول اللَّه در آن ندا شود. [۲۹]
۲۳ – در غيبت شيخ نعماني از ابان بن تغلب روايت است که گفت: با حضرت جعفر بن محمد عليهما السلام در مسجد مکّه بودم و در حالي که آن حضرت دستم را گرفته بود، فرمود: اي ابان! خداوند سيصد و سيزده مرد را در اين مسجد شما خواهد آورد، اهل مکّه مي‏ دانند که هنوز پدران واجداد آن‏ها خلق نشده ‏اند، شمشيرهايي بر آن‏هاست که بر هر شمشير نام آن مرد و نام پدرش و خصوصيات و نسبش نوشته شده، سپس دستور مي ‏دهد آواز دهنده ‏اي ندا کند: اين مهدي است به قضاوت داوود و سليمان حکم مي‏ کند و از بيّنه نپرسد.[۳۰]
۲۴ – و در همان کتاب از آن حضرت است که: و خداوند باد را از هر بيابان برانگيزد که بگويد: اين مهدي است به حکم داوود قضاوت کند و بيّنه نخواهد. [۳۱]
نزديک به همين مضمون در کمال الدين روايت شده است.
۲۵ – و در همان کتاب از امام صادق‏ عليه السلام در حديثي آمده: اولين برنامه‏اي که آغاز مي‏ نمايد اين‏که دست بني شيبه را مي‏ برد و بالاي کعبه مي ‏آويزد و جارچي آن حضرت ندا مي ‏کند: اين‏ها دزدان [اموال] خدا هستند. [۳۲]
۲۶ – در بحار از حضرت ابي عبد اللَّه صادق ‏عليه السلام روايت است که فرمود: نخستين برنامه عدالت که قائم‏ عليه السلام اجرا مي ‏کند اين‏که: جارچي آن حضرت ندا کند: آنان که حج و طواف مستحبي مي‏ خواهند انجام دهند کنار بروند تا کساني که حج و طواف واجب بر عهده دارند، حجر الاسود را استلام نموده و طواف بجاي آورند. [۳۳]
۲۷ – و در حديث مفصّل آمده: و بين رکن و مقام مي‏ ايستد پس فرياد مي‏ زند و مي ‏گويد: اي گروه نقيبان و نزديکان من، اي کساني که خداوند آن‏ها را براي ياري من پيش از ظهورم بر روي زمين ذخيره کرده، از روي ميل به سوي من آييد. پس در حالي که در محراب‏ها و بر رختخواب‏هاي خود هستند در مشرق و مغرب زمين نداي آن حضرت به آن‏ها مي ‏رسد، و در يک صدا به گوش فرد فرد آن‏ها مي‏ رسد، و بيش از يک چشم برهم زدن نمي ‏گذرد تا اين‏که همگي در پيشگاه آن حضرت بين رکن و مقام قرار مي‏ گيرند، پس خداوند – عزّ و جلّ – به نور امر مي‏ کند عمودي مي ‏شود از زمين تا آسمان، پس هر مؤمني بر روي زمين از آن استفاده مي‏ نمايد. درون خانه‏اش از آن نور وارد مي‏ شود، و نفوس مؤمنين به آن نور خوشحال مي‏ گردد، در حالي که آن‏ها ظهور قائم ما اهل بيت‏ عليهم السلام را نمي ‏دانند، سپس به خدمت آن حضرت ايستاده صبح مي‏ کنند، و آن‏ها سيصد و سيزده نفرند به عدد اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله روز بدر. [۳۴]
۲۸ – در همان کتاب است که: جارچي مهدي‏ عليه السلام ندا مي‏کند که هر کس دو مصاحب و هم‏ قبر رسول خدا صلي الله عليه و آله را دوست مي‏دارد يک طرف برود، پس مردم دو دسته مي‏شوند دسته‏اي دوست و دسته ديگر بيزار از آن‏ها. پس مهدي ‏عليه السلام بيزاري از آن دو را بر مواليانشان عرضه مي‏ کند. مي‏ گويند: اي مهدي آل رسول‏ عليهم السلام ما آن وقت نمي‏ دانستيم اين منزلت را نزد خدا و تو دارند و فضيلتي که آشکار شد نديده بوديم، از آن‏ها بيزاري نجستيم، آيا اکنون از آن‏ها بيزاري جوييم با اين‏که تر و تازه بودن بدن آن‏ها و زنده شدن درخت خشک را به وسيله آن‏ها ديديم؟ بلکه به خدا قسم از تو و از کساني که به تو ايمان آورده‏اند بيزاري مي‏ جوييم و از کساني که به آن‏ها ايمان نمي ‏آورند و کسي که آن‏ها را به دار آويخت و از قبر بيرون آورد و اين کارها را با آن‏ها کرد بيزاري جوييم. پس مهدي‏ عليه السلام امر مي‏کند باد سياهي بر آن‏ها مي ‏وزد و مانند نخل‏هاي خشکيده بر خاک هلاک مي ‏افکند … . [۳۵]
۲۹ – و نيز در آن کتاب آمده: امام صادق‏ عليه السلام فرمود: نخستين برنامه‏اي که مهدي‏ عليه السلام آغاز مي ‏کند اين‏که در سراسر جهان اعلام مي‏ کند: توجّه کنيد! هر آن‏که از يکي از شيعيان طلبي دارد تذکر دهد، تا اين‏که حتي سيرچه و خردل کوچک را ادا کنند تا چه رسد به طلاها و نقره‏ها و املاک … . [۳۶]
۳۰ – در بحار در حديثي از طريق عامّه از نبيّ اکرم‏ صلي الله عليه و آله آمده که فرمود:… تا اين‏که آن حضرت‏ عليه السلام فرمان دهد آواز دهنده‏ اي ندا کند: هر کس نيازي به مال داشته باشد بيايد، پس جز يک نفر هيچ کس از جاي بر نمي‏ خيزد. مي ‏گويد: من نيازمندم. مي ‏فرمايد: نزد خازن مسؤول بيت المال برو به او بگو: مهدي به تو امر مي ‏کند که به من مالي بدهي، هنگامي که آن مرد نزد خازن مي‏ رود، او مي ‏گويد: جامه‏هايت را برگير. و چون پول‏ها را به دامنش مي‏ ريزد، آن شخص پشيمان مي ‏شود و با خود مي‏ گويد: من طمعکارترين افراد امت محمد صلي الله عليه و آله هستم، آن‏گاه پول‏ها را برمي ‏گرداند، ولي از او پذيرفته نمي ‏شود و به او مي ‏گويند: ما آنچه داده‏ايم دوباره نمي ‏گيريم. [۳۷]

(رک: مکیال المکارم؛ محمدتقی موسوی اصفهانی؛ مترجم: مهدی حائری قزوینی)
——————————————————————————-
[۱] احتجاج ۲۸۴:۲.
[۲] کافي ۱۶۴:۲.
[۳] بحار الانوار ۱۱۹:۵۲.
[۴] کمال الدين ۶۵۰:۲.
[۵] کمال الدين ۵۴۲:۲.
[۶] سوره آل عمران، آيه ۱۷۹.
[۷] بحار الانوار ۲۲۲:۵۲.
[۸] سوره بقره، آيه ۱۴۸.
[۹] بحار الانوار ۲۲۳:۵۲.
[۱۰] الغيبة النعماني: ۲۵۳.
[۱۱] سوره شعرا، آيه ۵.
[۱۲] اسوره قمر، آيه ۲.
[۱۳] الغيبة النعماني.
[۱۴] الغيبة النعماني: ۲۶۴.
[۱۵] الغيبة النعماني: ۲۷۹.
[۱۶] الغيبة النعماني: ۱۴۸. مي‏گويم: از روايت ديگري که آن نيز از غيبت نعماني آمده معلوم مي‏شود که اين ندا پيش از خروج سفياني است. (مؤلف).
[۱۷] الغيبة النعماني: ۲۸۰.
[۱۸] بحار الانوار ۲۷۴:۵۲.
[۱۹] سوره نحل، آيه ۱.
[۲۰] کمال الدين ۶۷۱:۲.
[۲۱] بحار الانوار ۲۹۰:۵۲.
[۲۲] الغيبة النعماني: ۲۶۳.
[۲۳] الغيبة النعماني: ۲۶۷.
[۲۴] بحار الانوار ۸۱:۵۱.
[۲۵] بحار الانوار ۳۷۸:۵۲.
[۲۶] الغيبة النعماني: ۱۸۱.
[۲۷] کمال الدين ۲۶۸:۱.
[۲۸] بحار الانوار ۳۰۶:۵۲.
[۲۹] بحار الانوار ۳۴۰:۵۲.
[۳۰] الغيبة النعماني: ۳۱۳.
[۳۱] الغيبة النعماني: ۳۱۵.
[۳۲] بحار الانوار ۳۶۱:۵۲.
[۳۳] بحار الانوار ۳۷۴:۵۲.
[۳۴] بحار الانوار ۷:۵۳.
[۳۵] بحار الانوار ۱۳:۵۳.
[۳۶] بحار الانوار ۳۴:۵۳.
[۳۷] بحار الانوار ۹۲:۵۱.