علامه مجلسی گوید سید علی بن عبد الحمید نیلی (متوفای قرن هشتم هجری) در كِتَابِ السُّلْطَانِ الْمُفَرِّجِ عَنْ أَهْلِ الْإِيمَانِ گوید:
شخصى به نام حسين مدمل بود كه در نزديكى صحن حضرت امير المؤمنين (عليه السلام) خانه اى داشت كه به آن، ساباط حسين مدمل مى گفتند كه متّصل به ديوار صحن مقدّس بود و حسين مدمل، صاحب ساباط، داراى زن و بچّه هايى بود.
او پس مبتلا به فلج شد و بعد مدّتى قادر به بلند شدن نبود و عيال و فرزندانش در وقت حاجت او را بر مى داشتند.
به سبب طولانى شدن زمان مرض او، خانواده او بسيار در شدّت و سختى افتادند و به فقر و فلاكت مبتلا شدند و محتاج به خلق شدند.

در سال ۷۲۰ هجرى قمرى در شبى از شبها بعد از آنكه مدّتى از شب گذشته بود پسر و عيال او بيدار شدند و ديدند كه در خانه و بام خانه، نورى ساطع شده است به نحوى كه ديده ها را مى ربايد. پس آنها به حسين گفتند: چه خبر است؟
گفت: امام زمان (عليه السلام) به نزد من آمد و به من فرمود كه: برخيز اى حسين!
عرض كردم كه: اى سيّد من! مى بينى كه من نمى توانم برخيزم؟
پس آن حضرت دست مرا گرفت و بلند كرد. در همان حال، مرض من از بين رفت ومن صحيح و سالم شدم.
سپس حضرت به من فرمود: اين ساباط، راه من است كه به اين راه به زيارت جدّ خود مى روم، و درب آن را در هر شب ببند.
عرض كردم: شنيدم و اطاعت كردم اى مولاى من!
پس آن حضرت برخاست و به زيارت حضرت امير (عليه السلام) رفت و آن ساباط مشهور شده است به ساباط حسين مدمل و مردم از براى ساباط، نذرها مى كردند و به بركت حضرت قائم (عليه السلام) به حاجت خود مى رسيدند.

(رک: بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏۵۲، ص ۷۷، ح ۵۵)